یاد ایامی که در دل مهر یاری داشتیم
ناروا بودیم پُر، اما عیاری داشتیم
با رخ و زلفش که روز و روزگار دیگرست
طرفه روزی داشتیم و روزگاری داشتیم
در غم او کار ما بیاختیاری بود و بس
در کف او بود هم گر اختیاری داشتیم
دیده در گَردِ رمد چون آفتاب و ابر بود
لیک چشم سرمه از گَردِ سواری داشتیم
غیر را پامال او دیدیم و مردیم از حسد
یاد ایّامی که ما هم اعتباری داشتیم
خدمت روشنگران خضرِ رهِ این چشمه شد
سالها آیینه بودیم و غباری داشتیم
در خزانِ رنگِ ما فیّاض دم سردی مکن
پیش ازین ما نیز دستی بر بهاری داشتیم