به جرم اینکه لب یار شد مسخّر ساغر
خوریم خون صراحی به کاسة سر ساغر
به راه کعبة میخانهها پیاده خرامم
به شکر آنکه لبی تر کنم ز کوثر ساغر
چو شیشه خون من ار محتسب به خاک بریزد
دمی چو موج نخواهم گذشتن از سر ساغر
مرا خدای به تردامنان باده رساند
به اشک گرم صراحّی و دیدة تر ساغر
همان به است که بیرون زنی ز میکده فیّاض
مباد تر شوی از خندة مکرّر ساغر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.