آنکه کارش به اسیران همه بیدادی بود
دل اغیار ازو جلوهگه شادی بود
خط برآوردی و عشاق پراکنده شدند
این خط سبز تو گویی خط آزادی بود
منصب دلبریش پیش نرفت از خسرو
زور شیرین همه بر بازوی فرهادی بود
سفر راه محبّت چه فراغت بودست
هر قدر رنج که دل خواست درین وادی بود
ما ندیدیم دل شاد درین عالم تنگ
خبری هست که وقتی به جهان شادی بود
یک متاع است همه رفته و نارفتة عمر
چون رسیدیم به منزلگه فردا دی بود
عاقبت صید سبکروحی ما شد فیّاض
آنکه با ما همه جا در پی صیّادی بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.