گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فیاض لاهیجی

چه خوش آنکه ناوک غمزة تو به سینه میل وطن کند

دل خسته را ز شکفتگی تر و تازه‌تر ز چمن کند

دل غنچه خون شود از حسد سحری که از ره امتحان

به چمن نسیم سحر گهی صفت تو غنچه دهن کند

چه گره که از دل پر گره بگشاید و فتدت به زلف

لب گفتگوی مرا اگر نگه تو گرم سخن کند

تو به هر طرف که به رغم من فکنی خدنگ ستیزه را

همه جا به بال و پر ستم کششی به جانب من کند

ز نزاکت تن نازکت فکند به پیرهن تو خار

به مثل نسیم صبا به دامنت ار چه برگ سمن کند

ز نسیم طرّة حور عین نشود شکفته دماغ او

ز غبار رهگذر تو هر که عبیر جیب کفن کند

دل فیّاض ز غم لب تو چه شد که غوطه به خون زند

که جفای لعل لب تو خون به دل عقیق یمن کند