باز ذوق عاشقی بر عقل زور آورده است
یاد مستی رخنه در ملک شعور آورده است
نالة بلبل سرودی یاد مستان داده است
بوی گل دیوانة ما را به شور آورده است
من کجا و دست گل چیدن کجا ای باغبان
نالة بلبل مرا اینجا به زور آورده است
عشق با من در ازل میکرد تقریر غمت
سیل، خاشاک مرا از راه دور آورده است
عشق را چندین هزاران دیدة دیدار هست
عقل در بزم تماشا چشم کور آورده است
چهرة بت آتش موسی است گویی پیر دیر
سنگ این بتخانه را از کوه طور آورده است
تا زیاد خویش رفتم پُر شدم از یاد دوست
بیخودی ظلمت ز خاطر برده، نور آورده است
پیش ازین با ما نگاهش این گرانیها نداشت
تا که بازش بر سر ناز و غرور آورده است؟
داده تا با خود قرار همنشینیهای غیر
زورها فیّاض بر طبع غیور قرار آورده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نالهٔ ما شیوهها امشب به بر آورده است
نخل ماتم نوحهٔ چندی ثمر آورده است
آبیار ریشهٔ حسرت خیال لعل کیست
هر مژه صد خوشه سامانگهر آورده است
ای محیط عشق بر کم ظرفی دل رحمتی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.