عبث دادم به یار بی وفا دل
به دست خود فکندم در بلا دل
کنون فایز پشیمانست و نادم
که با بی موجبی کشتن چرا دل
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
عبث دادم به یار بی وفا دل
به دست خود فکندم در بلا دل
کنون فایز پشیمانست و نادم
که با بی موجبی کشتن چرا دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی بر خواند ازین افسانه با دل
چو عشق آمد کجا صبر و کجا دل
مرا بهرت خصومتهاست با دل
کنون با من درین سودا و با دل
اگر باد سر زلفت همین است
کجا ما و کجا جان و کجا دل
ز تو از گوشه چشمی اشارت
[...]
طرب پیوند خواهد کرد با دل
روا گشت آنچه میجست از خدا دل
الا ای نوجوان سلطان عادل
زبانها متفق گردیده با دل
به رنگی یأس جوشیدهست با دل
که درد آید اگر گویم بیا دل
جمالت مقصد چشم است، کو چشم؟
غمت باب دل است اما کجا دل؟
سراپا ناله میجوشیم چون موج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.