نیامد دلبر و من مردم آخر
ز هجر یار جان بسپردم آخر
نیامد دلبر خوشخوی فایز
به یک پهلو دو خنجر خوردم آخر
|
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
|
راهنمای نوار ابزار |
|
|
پیشخان کاربر |
|
|
اشعار و ابیات نشان‌شدهٔ کاربر |
|
|
اعلان‌های کاربر |
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
|
لغزش به پایین صفحه |
|
|
لغزش به بالای صفحه |
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شماره‌گذاری خطوط |
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
|
نشان کردن شعر جاری |
|
|
ویرایش شعر جاری |
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
|
شعر یا بخش قبلی |
|
|
شعر یا بخش بعدی |
نیامد دلبر و من مردم آخر
ز هجر یار جان بسپردم آخر
نیامد دلبر خوشخوی فایز
به یک پهلو دو خنجر خوردم آخر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از درد فراق معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که به خاطر دوری او جان را فدای عشقش کرده است. او از بی‌خبری و غیبت دلبرش شکایت کرده و احساس می‌کند که مانند کسی است که به دو طرف همیشه در حال آسیب است. در نهایت، او از رنج و ناراحتی‌اش در این جدایی سخن می‌گوید.
هوش مصنوعی: دلبر نیامد و من در نهایت به خاطر غم فراق او جانم را از دست دادم.
هوش مصنوعی: دلبر خوشخوی فایز هیچ‌گاه نیامد و من در نتیجه، از دو سو زخم دیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخون دل بزرگت کردم آخر
بشیر و شکّرت پروردم آخر
نه جان در کار عشقت کردم آخر
نه مهرت را به جان پروردم آخر
جهانی غم به امید تو خوردم
نگوئی کی ز تو برخوردم آخر
گرفتم نیستم در خورد وصلت
[...]
معرفی ترانه‌هایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیه‌ای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیه‌گذاری باید در گنجور نام‌نویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.