گنجور

 
 
 
امیر معزی

سلطان علم عدل به هر عالم زد

درکشور روم عالمی بر هم زد

هر دم ز قیاس عیسی مریم زد

نگذاشت که نیز هیچ کافر دم زد

میبدی

آدم علم عشق درین عالم زد

صد عالم عالمان همه برهم زد

تا در نفس خویش زمانی دم زد

در باخت بهشت و هر دو عالم کم زد

اوحدالدین کرمانی

گفتم که شبی با تو توانم دم زد؟

ابرو ز سر خشم خم اندر خم زد

گفتم بخرم به زر وصالت روزی

لعلی بگزید و گوهری برهم زد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه