گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فصیحی هروی

هر شبم داغی چنان در گلخن تن بشکفد

کز عقیقی اشکم این فیروزه گلشن بشکفد

تیره‌بختی بین که چون نعشم ازین منزل برند

تازه گلهای تجلی تا به روزن بشکفد

جان شهید غم به ذوقی داد کز خونش اگر

آب یابد باغ گل پیش از دمیدن بشکفد

نقش بت باشد به جای داغ تعویذ جگر

لاله‌زاری کز سر خاک برهمن بشکفد

در چمن خندیدن گل نوحه برخود کردن است

غنچه‌ای را وقت خوش کز دود گلخن بشکفد

جان فدای جلوه‌ای کردم که از شادی کفن

چون گلستان از گریبان تا به دامن بشکفد

ای که می‌گویی فصیحی بشکف اندر باغ دهر

کو دو عالم تلخکامی تا دل من بشکفد