ما غریبان را ز ناکامی کنار جان پرست
دیده از خون جگر لبریز و دل ز افغان پرست
ره نمی یابد اجل هم بر سر بالین ما
بس که ماتمخانه ما از غم هجران پرست
نیستم آگه که بر دل ناوک شوقم که زد
لیک میبینم که بازم سینه از پیکان پرست
بر سر کویت شهیدان خاک گشتند و هنوز
همچنان از خون دلشان دیده و دامان پرست
هایهای گریهام را خنده پندارند خلق
باوجود آن کز اشکم دامن دوران پرست
پارسا دامنگشان گو مگذر اندر کوی دوست
ز آن که از خون شهیدان خاک این میدان پرست
ای فصیحی درد میخواهند در بازار عشق
ورنه جیب قدسیان هم از در ایمان پرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.