ز پرده ساز جهان نوا برخاست
که فر شاه صفی تخت و تاج را آراست
دهان سکه چو نامش گرفت پرزر شد
زبان خطبه ثنایش سرود کامرواست
به نیم موجه دلش آز را کریم کند
سپهر الحق دریادلی چنین میخواست
مرض ز ملک طبیعت گریخت از بیمش
همین عقیم به دورش سپهر حادثهزاست
بهار حلقش عطری فشاند بر عالم
که هر کجا خس و خاریست همچو گل بویاست
شکفت در جگر لاله نیز غنچه داغ
اگر سیاهدلی نشکفد گل سوداست
چو اوست قبله شاهان زبان ثنایش گفت
به راستی که زبانم به کام قبلهنماست
ستم به عهدش همچون دفینه در خاکست
جهان به دستش همچون سفینه بر دریاست
شهنشها تو جوان بخت و دولت تو جوان
به عیش کوش که وقت جوانی دنیاست
تراست غره سال شباب و میدانم
که ملک دولت و دین را بهار نشو و نماست
به ذوق عهد تو عمر گذشته برگردد
به کشوری که تویی در حساب دی فرداست
سپهر را تو به غایت عزیز مهمانی
که بیشتر ز چهل سال خانه میآراست
ز گونه گونه نعم هر چه بود در عالم
برای مصلحت دولت تو میپیراست
کنون که آمدهای میزبان عالم باش
که نعمت خوش خوان سپهر عدل و سخاست
شها چو جد تو آن شاه آسمان خرگاه
به عزم سیر بهشت از سر جهان برخاست
جهان چو مردم چشم بتان سیه پوشید
سپهر چون مژه صفهای فتنه میآراست
به نیم لحظه تو گفتی که آفتاب منیر
خمیر مایه شام و شب غم و یلداست
ز باد حادثه بنشست آسمان به زمین
زموج اشک زمین همچو آسمان برخاست
ز بس رمیدی از سایه شخص میدیدند
که سایه کسی از کس هزار گام جداست
جهانیان را شد سر این سخن روشن
که سایه در ره ناامن دشمنی ز قفاست
که ناگه از افق غیب صبح دولت تو
طلوع (کرد و) جهان را به عدل و داد آراست
هنوز فتنه خوابیده چشم میمالید
که تیغ فتنه نشان تو کرد قامت راست
کنون ز عدل تو عالم چنان شد امن آباد
که سرخ رویی شمع از طپانچههای صباست
همیشه تا گل نوروز بر سر سالست
مدام تا ز سحاب آبروی نشو و نماست
ترا به سیر گل اقبال سایهگستر باد
کز آن شمیم نسیم وجود غالیهساست
از آن زمان که دعای تو گشت ما را ورد
کلیدداری درهای آسمان با ماست
ترا حیات طبیعی دهد خدای جهان
سخا و جود تو بر طول مدت تو گواست
اگر حیات ابد نیز آرزو داری
به عدل کوش که آب خضر درین صحراست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مدح و ستایش شاه صفی و حکومت او میپردازد. شاعر با بیانی لطیف و با استفاده از تمثیل و تشبیه، صفات و ویژگیهای برجستهی او را وصف میکند. او به قدرت و شکوه سلطنت شاه اشاره کرده و از امیدها و آرزوهایی سخن میگوید که در زمان ریاست او برای مردم ایجاد شده است. همچنین بهار بهعنوان نماد فراوانی و شکوفایی معرفی میشود و تأکید میشود که در دولت او، خوشبختی و سعادت فراهم آمده است. شاعر به ارتباط عمیق شاه با عدالت و سخاوت اشاره کرده و او را بهعنوان کانون امید و روشنایی در جهان معرفی میکند. در نهایت، تأکید میشود که با رعایت عدالت، میتوان به آرزوهای بزرگ دست یافت.
هوش مصنوعی: از پس پردهای که جهان را به صدا درآورده، صدایی بلند شد که در آن زمان، فر شاه صفی تخت و تاج را به زیبایی آماده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با زبان خود از خوبیها و نیات نیک صحبت کند، سخنش همچون سکهای باارزش میشود و ثمرهاش باعث خوشبختی و کامیابی میگردد.
هوش مصنوعی: دل آزرده و غمگین به طرز بخشندهای از جانب آسمان، خالی از همه کدورتها و مشکلات، تصمیم گرفته که دریا دل باشد و به آرامی زندگی را بگذراند.
هوش مصنوعی: بیماری از سرزمین طبیعت فرار کرده است و تنها این سرنوشت بیثمر در اطرافش وجود دارد که ناشی از حوادث است.
هوش مصنوعی: بهار عطر دلانگیزی را بر جهان پاشید که در هر جایی حتی در میان علف و خار، مثل گل خوشبو است.
هوش مصنوعی: اگر عشق و احساس عمیق در دل کسی وجود نداشته باشد، حتی زیباترین گلها نیز نمیتوانند خوشبو و دلانگیز باشند. در واقع، زیبایی و شکوفایی واقعی در دلهای پرشور و پرعطر شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: او الگوی خوبی برای شاهان است و زبانش همیشه در ستایش اوست. به راستی زبان من نیز به سمت او متمایل است و از تمجید او لذت میبرد.
هوش مصنوعی: ستم و خیانت به وعدههای او مانند گنجی پنهان در زیر خاک است و در دست او مانند یک کشتی در دریا است.
هوش مصنوعی: ای جوان خوشبخت و ثروتمند، از زندگی لذت ببر و از شادی بهره بگیر، زیرا دوران جوانی، بهترین زمان دنیاست.
هوش مصنوعی: به جوانیهای خود مغرور نباش، زیرا میدانم که دورههای رونق و پیشرفت در امور سیاسی و دینی شبیه به بهار است.
هوش مصنوعی: اگر به شوق و لذت زمان تو، عمر گذشته میتوانست به عقب برگردد و به سرزمینی که تو هستی برود، در آن صورت، در روز حساب فردا چه حالی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: آسمان را بسیار گرامی میداری، مانند میهمانی که بیشتر از چهل سال خانهاش را تزئین میکند.
هوش مصنوعی: هر چه نعمت و زیبایی در عالم وجود دارد، برای رفاه و مصلحت دولت تو به بهترین شکل آرایش شده است.
هوش مصنوعی: اکنون که به اینجا آمدهای، باید به بهترین شکل از مهمانان پذیرایی کنی، زیرا زندگی و خوشبختی از نعمتهای عدالت و سخاوت تو سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: ای شاهی که مانند جد تو، آن پادشاه آسمان، به قصد حرکت به سوی بهشت از این دنیا بلند شد.
هوش مصنوعی: جهان مانند انسانی است که چشمانش به خاطر زیبایی و جذابیت محبوبانش تاریک شده است و آسمان مانند مژه، صفهای آشفتگی و فتنه را در کنار هم قرار میدهد.
هوش مصنوعی: تو در لحظهای کوتاه به من گفتی که نور خورشید، اساس و پایه شبهای غمانگیز و یلداست.
هوش مصنوعی: به خاطر اتفاقی که افتاد، آسمان روی زمین نشسته و زمین پر از اشک شده است، به طوری که زمین به حالت آسمان در آمده و پریشان حال است.
هوش مصنوعی: به خاطر فرار تو، مردم معتقد بودند که سایهات از خودت هزار قدم فاصله گرفته است.
هوش مصنوعی: مردم متوجه شدند که در دنیای پرخطر، سایه دشمن مانند قفسی است که امنیت را به خطر میاندازد.
هوش مصنوعی: به ناگاه صبحی از فضای نامرئی ظاهر شد که دولت تو را به همراه داشت و جهان را با انصاف و عدالت زیبا ساخت.
هوش مصنوعی: هنوز آثار فتنه به خواب رفته، در حال بیدار شدن و تماشا کردن است که تیغ فتنه، نشانهای از تو را به نمایش گذاشت و قامت را راست کرد.
هوش مصنوعی: اکنون به واسطهٔ انصاف و عدل تو، دنیا به آرامش و امنیتی دست یافته است که زیبایی و نور شمع از نرمی و لطافت نسیم صبحگاهی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم این است که همیشه باید به زیبایی و تازگی زندگی توجه داشت، مانند گلهای بهاری که با آغاز سال نو شکوفا میشوند. همچنین تأکید دارد که رشد و پیشرفت زندگی نیاز به آب و تغذیه دارد که از باران آسمان به دست میآید. به عبارت دیگر، زندگی و شکوفایی دائماً نیاز به مراقبت و توجه دارد تا بتوانیم در آن رشد کنیم.
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی موفقیت دارم، که نسیم خوشبوی زندگی، بر تو بوزد و وجودت را خوشبو کند.
هوش مصنوعی: از وقتی که دعای تو به ما کمک کرد، مانند کلیدی در دست داریم که درهای آسمان به روی ما گشوده شده است.
هوش مصنوعی: خداوند به تو زندگی طبیعی و سالمی میبخشد و generosity و بخشش تو نشاندهنده عمر طولانیتری است که داری.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زندگی جاودانه هستی، باید در مسیر عدالت تلاش کنی؛ زیرا که مصدر زندگی و ماندگاری در این دنیا فقط در عدل است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.