گنجور

 
فرخی سیستانی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «آنم که همی گویم پازند قرانست» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
س
ش
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: گهی سماع زنی گاه بر بط و گه چنگ - گهی چغانه و تنبور و شوشک و عنقا

شماره ۲: راست گفتی عتاب او بر من - هست از بهر بردن جناب

شماره ۳: ماه منیر صورت ماه درفش تست - روز سپید سایه چتر بنفش تست

شماره ۴: زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست - آنم که همی گویم پازند قرانست

شماره ۵: میان خواجه و توو میان خواجه و من - تفاوتست چنان چون میان زرو گمست

شماره ۶: صحرای سنگ روی و که سنگلاخ را - از سم آهوان و گو زنان شیار کرد

شماره ۷: دل برد و مرا نیز به مردم نشمرد - گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد

شماره ۸: چون درو عصیان و خذلان تو ای شه راه یافت - کاخها شد جای کوف و باغها شد جای خاد

شماره ۹: در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازد - چو ایوان مداین مر ترا ایوان و خم سازد

شماره ۱۰: بهره تو آفرین می شد زسعد مشتری - رقم خصم از نحس کیوان فریه و نفرین بود

شماره ۱۱: تا نبود چون همای فرخ کرگس - همچو نباشد به شبه باز خشین پند

شماره ۱۲: با هنر او همه هنرها یافه - با سخن او همه سخنها ترفند

شماره ۱۳: از حسن رای تست که گیتی سرای تست - گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر

شماره ۱۴: نیکو مثلی زده ست شاها دستور - بز را چه به انجمن کشند و چه به سور

شماره ۱۵: آشکوخد بر زمین هموار بر - همچنان چون بر زمین دشوارتر

شماره ۱۶: بخت شماو عز شما هر دو بر فزون - وان مخالفان و بد اندیش در نهار

شماره ۱۷: اندر میزد حاتم طایی تویی به جود - اندر نبرد رستم دستان روزگار

شماره ۱۸: بهانه جوید بر حال خویش و همت خویش - کزان مزاج ذخیره ست و زین مزاج سپار

شماره ۱۹: هوازی مرا گوید آن شکرین لب - که ای شاعر اندر سخن ژرف بنگر

شماره ۲۰: من چون چنان بدیدم جستم زجای خواب - با هو به دست کرده بر اشتر شدم فراز

شماره ۲۱: ای کرده مرا خنده خریش همه کس - مارا ز تو بس جانا مارا ز تو بس

شماره ۲۲: میدانت حربگاهست خون عدوت آب - تیغ اسپر غم و شنه اسبان سماع خوش

شماره ۲۳: بدانسان که هستی چنان می نمای - مزن هرزه لاف و ختنبر مباش

شماره ۲۴: مرا گریستن اندر غم تو آیین گشت - چنانکه هیچ نیاسایم از غریو و غرنگ

شماره ۲۵: کاروانی بی سرا کم داد جمله بارکش - کاروانی دیگرم بخشید بختی جمله رنگ

شماره ۲۶: زسر ببرد شاخ و ز تن بدرد پوست - بصید گاه ز بهر زه کمان تو رنگ

شماره ۲۷: کوس تو کرده ست بر هر دامن کوهی غریو - اسب تو کرده ست بر هر خامه ریگی صهیل

شماره ۲۸: خیز تا گل چنیم و لاله چنیم - پیش خسرو بریم و توده کنیم

شماره ۲۹: بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام - دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام

شماره ۳۰: به مهمان هوازی شاد گردم - ز دست رنج و غم آزاد گردم

شماره ۳۱: روز رزم از بیم او در دست و در پای عدو - کنده ها گردد رکاب و اژدها گردد عنان

شماره ۳۲: بفروز و بسوز پیش خویش امشب - چندان که توان زعود و از چندن

شماره ۳۳: من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر - تا نولم کژ بینی و کفته شده دندان

شماره ۳۴: یکی شادمانی بد اندر جهان - خنیده میان کهان و مهان

شماره ۳۵: پیاده سپه آرای او دویست هزار - چو پیل مست و پلنگ نژند و ببردمان

شماره ۳۶: از ره صورت باشد چون او - گونه عنبر دارد و لادن

شماره ۳۷: تا زر نباشد به قدر سرمه - تا لاد نباشد به شبه لادن

شماره ۳۸: تا مورد سبز باشد چون زمرد - تالا سرخ باشد چون مرجان

شماره ۳۹: تا خوید نباشد به رنگ لاله - تا خار نباشد به بوی خیرو

شماره ۴۰: لیک نزدیک او چنان باشد - که سگ از دور می کند دوله

شماره ۴۱: در تنور ویل بادا دشمنت - از بلسک چینور آویخته

شماره ۴۲: ایا خورشید سالاران گیتی - سوار رزمساز و گرد نستوه

شماره ۴۳: ای دیده ها چو دیده غوک آمده برون - گویی که کرده اند گلوی ترا خبه

شماره ۴۴: تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج - تا زردبود چون رخ مهجوران آبی

شماره ۴۵: نامه مانی با نامه تو ژاژست - شعر خوارزمی با شعر تو لامانی

شماره ۴۶: هر چون نگرم قصه من با کرم تو - چون قصه آن اشتر و ماه است و عرابی

شماره ۴۷: پسر آن ملکی تو که به مردی بگشاد - زعدن تا خزران و زخزران تا ککری

شماره ۴۸: ناب است هر آن چیز که آلوده نباشد - زین روی ترا گویم کازاده نابی