چه کنم دل که همه درد و غم من زدلست
دل که خواهد ببرد، گو ببر، از من بحلست
سال تا سال گرفتار دل مستحلم
وای آن کس که گرفتار دل مستحلست
گاه در چاه زنخدان نگار ختنست
گاه در حلقه زلفین نگار چگلست
نیست آگاه که چاه زنخ و حلقه زلف
دلبر و دل شکن و دل شکر و دل گسلست
دل همی گوید جور تو ز چشم تو رواست
که ز چشم توو زاشکش همه این شهر گلست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم دل صحبت میکند و به سراغ دل میرود که گرفتار عشق و شوق است. او احساس میکند که دلش به نوعی در تنگناست و در کشمکش بین جاذبههای معشوق و دردی که این عشق برایش به همراه دارد، قرار دارد. شاعر به زیباییها و زشتیهای این عشق اشاره میکند و میگوید که دلش به رغم دردش، همه این ناراحتیها را به خاطر معشوق میپذیرد و میبیند که زیباییها و گلها نیز به چشمان معشوق مربوط است. در نهایت، دل همواره به عشق و زیباییهای معشوق وابسته است، حتی اگر دچار رنج و مشکلات باشد.
هوش مصنوعی: دل من پر از درد و غم است و نمیدانم چه کار کنم. اگر دل میخواهد از من جدا شود، خیلی خوب، برو؛ برای من مشکلی نیست.
هوش مصنوعی: سالهاست که در بند عشق و احساسات پر شورم، وای به حال کسی که همچون من در چنگ دل پر آشوب گرفتار است.
هوش مصنوعی: گاهی زیبایی معشوق در گودی چانهاش پیدا است و گاهی در حلقههای مویش جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که چاه زنخ (چاه زیبایی و جذابیت) و حلقه زلف (موی دلبر) چگونه میتواند دل را آسیب زده و شکسته کرده و آن را پاره کند.
هوش مصنوعی: دل میگوید که تحمل سختیهایی که تو به من میکنی، به خاطر محبت و زیبایی چشمان تو آسان است. زیرا از چشمان تو و اشکهای تو، این شهر پر از گل و زیبایی شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.