شمارهٔ ۱۷۱ - درمدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر گوید
با کاروان حله برفتم ز سیستان
باحله تنیده ز دل بافته ز جان
با حله ای بریشم ترکیب او سخن
با حله ای نگار گر نقش او زبان
هر تار او به رنج برآورده از ضمیر
هر پود او به جهد جدا کرده از روان
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هر بدایعی که بجویی بر او نشان
نه حله ای که آب رساند بدو گزند
نه حله ای که آتش آرد بر او زیان
نه رنگ او تباه کندتربت زمین
نه نقش او فرو سترد گردش زمان
بنوشته زود و تعبیه کرده میاندل
و اندیشه را به ناز بر او کرده پاسبان
هر ساعتی بشارت دادی مرا خرد
کاین حله مر ترا برساند به نام و نان
این حله نیست بافته از جنس حله ها
این را تو از قیاس دگر حله ها مدان
این رازبان نهاد و خرد رشت و عقل بافت
نقاش بود دست و ضمیر اندر آن بیان
تا نقش کرد بر سر هر نقش بر نوشت
مدح ابوالمظفر شاه چغانیان
میر احمد محمد شاه سپه پناه
آن شهریار کشور گیر جهان ستان
آن هم ملک مروت و هم نامور ملک
وان هم خدایگان سیر وهم خدایگان
گرد سریر اوست همه سیر آفتاب
سوی سرای اوست همه چشم آسمان
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر
گر روز کینه دست برد سوی تیردان
وای آنکه سر ز طاعت او باز پس کشید
گردد سرش به معرکه تاج سرسنان
روزی که سایه آرد بر تیغ او سپر
روزی که مایه گیرد از تیر اوکمان
شیر دژم دو دیده فرو افکند ز چشم
پیل دمنده زهره برون آرد از دهان
بس پایها که تیغش بردارد از رکاب
بس دستها که گرزش برگیرد از عنان
بر پیل گرز او به سه پاره کند سرین
بر شیر تیغ او به دو پاره کند میان
ای شاه و شاهزاده و شاهی به تو بزرگ
فرخنده فخر دولت و دولت به تو جوان
جایی که بر کشند مصاف از بر مصاف
و آهن سلب شوند یلان از پس یلان
از رویها بروید گلهای شنبلید
بر تیغها بخندد گلهای ارغوان
گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان
کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان
چون بر کشیده تیغ تو پیدا شود ز دور
از هر تنی شو سوی گردون روان روان
آن کس رها شود ز تو کز بیم تیغ تو
زانده بر او به سر نشود روز تاکران
آن دشت را که رزمگه تو بود ورا
دریای خون لقب شود و کوه استخوان
آن کس که روز جنگ هزیمت شود زتو
تاهست جامه گیرد از و رنگ زعفران
شیری که پیل بشکند از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود ستان
روزی درخش تیغ تو بر آتش اوفتاد
آتش ز بیم تیغ تو در سنگ شد نهان
واکنون چو آهنی ز بر سنگ بر زنی
آسیمه گردد و شود اندر جهان جهان
گویی درخت باغ عدوی تو بوده است
کاندر زمین شکفته شود شاخ خیزران
آبی که در ولایت تو همی خیزد ای شگفت
گویی زهیبت تو طلسمی بود برآن
کاندر فتد به جیحون تازد به باد و دم
غران بود چو تندر تند اندر آن میان
تا تو به صدر ملک نشستی قباد وار
هرگز به راه نخشب و راه قبادیان
بی سیم سائل تونرفت ایچ قافله
بی زر زایر تو نرفت ایچ کاروان
ای ز آرزوی تخت تو سر برزند ز کوه
وان ز آروزی تاج تو سر بر زند ز کان
ای بر همه هوای دل خویش کامکار
ای بر همه مراد دل خویش کامران
سود همه جهانی واز تو به هیچ وقت
هرگز نکرد کس به جز از گنج تو زیان
ای خسروی که مملکت اندر سرای تو
آب حیات خورد و بود زنده جاودان
من بنده را به شعر بسی دستگه نبود
زین پیش ورنه مدح تو می گفتمی به جان
واکنون که دستگاه قوی گشت و دست نیز
بی مدح تو مرا نپذیرفت سیستان
راهی دراز و دور ز پس کدم ای ملک
تا من به کام دل برسیدم بدین مکان
بر آرزوی آنکه کنم خدمتت قبول
امروز آرزوی دل من به من رسان
وقتی نمود بخت بمن این درنشاط
کز خرمی جهان نشناسد کس از جنان
فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
همبوی مشک باد و زمین پر ز بوی بان
عید خجسته دست وفا داده بابهار
باد شمال ملک جهان برده از خزان
هر ساعتی سرشک گلاب از هوا چکد
هر لحظه ای نسیم گل آید زبوستان
تاج درخت باغ همه لعلگون گهر
فرش زمین راغ همه سبز پرنیان
صلصل چو بیدلان جهان گشته با خروش
بلبل چو عاشقان غمین گشته با فغان
فرخنده باد برملک این روزگار عید
وین فصل فرخجسته و نوروز دلستان
تا این هوا بسیط بود وین زمین بجای
طبع هوا سبک بود آن زمین گران
ای طبع تو هوای دگر، باهوا بباش
وی حلم تو زمین دگر ، با زمین بمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و ارزشمندی یک حله (لباس) خاص است که شاعر آن را با دقت و احساسات عمیق خود وصف میکند. او حله را نمادی از هنر و تلاش میداند و به نقش آن در نمایاندن عظمت و قدرت پادشاهی اشاره میکند. شاعر حله را منحصر به فرد و متفاوت از دیگر حلهها توصیف میکند و بر این نکته تأکید دارد که این حله به نوعی به بزرگداشت پادشاه و مقام او مرتبط است. همچنین شاعر به زیبایی طبیعت، بهار و روز نوروز اشاره میکند و اینها را به عنوان نمادهای خوشبختی و شادابی دیگر قلمداد میکند. در نهایت، شاعر آرزو میکند که پادشاهی که او را میستاید، همیشه در حال شکوفایی و پیروزی باشد.
هوش مصنوعی: به همراه کاروانی از سیستان سفر کردم، با لباسی زیبا که با عشق و احساساتم بافته شده بود.
هوش مصنوعی: با لباس و زینتی از ابریشم، جمال و زیبایی او سخن میگوید و مانند رنگهای خوش نقش و نگار، زبانش هم بیانگر زیبایی اوست.
هوش مصنوعی: هر رشته از او به سختی و تلاش ساخته شده است، و هر پودی از او به کوشش و جدایی از روحش به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هر هنر و صنعتی که به دنبال آن هستی، در او نشانهای از آن مییابی و هر ابتکاری که جستجو کنی، ردپایی از آن در او مشاهده میکنی.
هوش مصنوعی: نه آن ظرفی که آب به آن برسد، به او آسیبی میزند و نه آن ظرفی که آتش به آن برسد، برایش ضرری دارد.
هوش مصنوعی: نه رنگ و روی او میتواند خاک را نابود کند و نه نقش و نگار او میتواند تأثیر زمان را محو نماید.
هوش مصنوعی: او به سرعت مینویسد و با دقت بینش و اندیشهاش را جمعآوری کرده و به زیبایی از آن محافظت میکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه تو مژدهای به من دادی که این لباس تو مرا به نام و روزی میرساند.
هوش مصنوعی: این لباس از نوع دیگر لباسها نیست، بنابراین تو نباید آن را با لباسهای دیگر مقایسه کنی.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که رازهای عمیق و خرد و عقل، همگی توسط هنرمندی ماهر به تصویر کشیده شدهاند. این هنرمند با دقت و مهارت، احساسات و تفکرات را به گونهای نمایان کرده که در درون آن، روح و جوهر هم وجود دارد.
هوش مصنوعی: بر روی هر نقش و تصویری که کشیده شده، مدح و ستایش ابوالمظفر شاه چغانیان نوشته شده است.
هوش مصنوعی: میر احمد، محمد شاه سپه سالار، پشتیبان آن پادشاهی است که جهانیان را تحت تسلط خود دارد.
هوش مصنوعی: این فرد هم صاحب فضیلت و شرافت است و هم مشهور و معروف بوده. او همچنین دارای قدرت و سلطنت بر دنیا و حاکم بر خود و دیگران میباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به صورت کلی بیان میکند که در برابر مقام و جایگاه او، همه چیز در حال حرکت و گردش است. آفتاب نیز در جهت منزلت و خانه او در حال تابیدن است و آسمان هم به او نگاه میکند. به عبارتی، تمام کائنات و پدیدهها در اثر وجود و مقام او به سمت او جذب میشوند.
هوش مصنوعی: اگر از ترس خود بر آسمان سایه بیفکنم، روزی که حسد و کینه در دل دارم، تیرهایی به سوی تیرانداز پرتاب میشود.
هوش مصنوعی: ای وای بر کسی که از فرمانبرداری خداوند روی برگرداند، که سرش در میدان نبرد، به عنوان نشانهای از سرکشی و نافرمانی، قرار خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: در روزی که سلاح او با سپری در برابر دشمنان حمایت میشود و روزی که قدرت او از تیر و کمانش ناشی میشود، همواره باید آماده باشیم.
هوش مصنوعی: شیر غمگین و ناراحت، نگاهش را از چشم فیل برمیدارد و زهره (شجاعت) را از دهانش بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: بسیاری از پاها وجود دارند که تیغ را از رکاب برخواهند داشت و همچنین تعداد زیادی از دستها هستند که زره را از دست خواهند کشید.
هوش مصنوعی: کسی که با قدرت و توانمندی، دشمنان را نابود میکند، میتواند با یک ضربه دشمن را از بین ببرد و بر تن شیران نیز حکمرانی کند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه و فرزند پادشاه، ای مکانی بزرگ و خوشبخت، شکوه و عظمت دولت به تو جوان است.
هوش مصنوعی: جایی که جنگ و نبرد در آن ادامه دارد و قهرمانان با قدرت از یکدیگر میجنگند و دلاوران در مقابل دلاوران دیگر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: در اینجا تصویری زیبا از گلها و طبیعت ارائه شده است. گلهای خوشبویی که بر روی شنهای نرم میرویند و در میان تیغها با وجود سختیها، به زندگی و زیبایی اشاره دارند. این گلها به ما نشان میدهند که با وجود مشکلات، میتوان زندگی را جشن گرفت و به زیباترین شکل ممکن ادامه داد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر درخشش تیغ مانند آتش روشن و در حال تلاطم است و کوهها از صدای بلند طبل جنگ به لرزه درآمدهاند، مانند کشتیای که در حال حرکت و نوسان است.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر تو به حرکت درآید، از دور مشخص میشود و هر کسی به سوی آسمان میرود.
هوش مصنوعی: آن کسی که از وجود تو آزاد شود، چون به خاطر ترس از تیغ تو جان به در برده است، هرگز روزهای خود را به شادمانی نخواهد گذراند.
هوش مصنوعی: آن دشت که میدان جنگ تو بود، حالا به دریایی از خون تبدیل شده و تودهای از استخوانها در آنجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در روز جنگ شکست بخورد و از تو دور شود، تا زمانی که از او یادگار رنگ زعفران بر تن نداشته باشد، نمیتواند خود را مانند آن فردی که پیروز است، ببیند.
هوش مصنوعی: شیرانی که از ترس تیر تو فرار میکنند، در سرزمین تو مثل میمونها به شکل مضحک و خجالتآور ظاهر میشوند.
هوش مصنوعی: روزی تیغ تو بر آتش تابید و از ترس تیغ تو، آتش در دل سنگ پنهان شد.
هوش مصنوعی: اکنون مانند آهنی هستی که وقتی به سنگ زده میشود، به شدت لرزان و بیقرار میشود و در نتیجه، در جهان، دگرگونیهای زیادی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که درخت باغ تو گویی به نحوی به وجود آمده است، زیرا که شاخههای خیزران در زمین رشد کردهاند.
هوش مصنوعی: آبی که در سرزمین تو جاری است، عجب این است که گویی این آب به خاطر زیبایی تو جادو شده است.
هوش مصنوعی: در جریان جیحون، آب شدید و پرطراوتی به وجود میآید که مانند رعد و برق به سرعت به جلو میرود و در میان آن، صدای غرّش و طغیانی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو در مقام بالای سلطنت نشستهای، هرگز به راههای خطرناک و ناپسند نرو.
هوش مصنوعی: بیسیم یعنی بدون هیچ نشانهای، هیچ کاروان و مسافری بدون هدایت و راهنمایی تو حرکت نکرد. هیچ گروهی از زائران بدون راهنمایی تو راهی نمیشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که آرزوی تخت و جاه و مقام تو در دلهاست، و حتی آن کسی که به کوه میرود، به خاطر آرزوهای تو میخواهد به قله برسد. همچنین، کسی که به جستجوی طلا و جواهر میرود، به امید رسیدن به تاج تو، تلاش میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در برآورده شدن آرزوهای دل خود موفق و پیروز هستی، ای کسی که به همه خواستههای دل خود رسیدهای.
هوش مصنوعی: سود و منفعت تمام جهان هیچ وقت به کسی تعلق نگرفته جز اینکه از گنجینه تو زیان دیدهاند.
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در سرای تو آب حیات زندگی را به ارمغان آورده و باعث جاودانگی انسانها شدهای.
هوش مصنوعی: من پیش از این به خاطر عدم تواناییام، نتوانستم شعری بگویم، وگرنه الان از روی عشق و ارادت تو را ستایش میکردم.
هوش مصنوعی: اکنون که قدرت و اقتدار برتر شده و بدون ستایش تو، هیچ چیز مرا در سرزمین سیستان نمیپذیرد.
هوش مصنوعی: ای ملک، راهی طولانی و دشوار از کجا طی کردم تا به اینجا رسیدم و به آنچه میخواستم دست یافتم.
هوش مصنوعی: من آرزوی کسی را دارم که امروز میخواهم به او خدمت کنم، پس آرزوی دلم را به من برسان.
هوش مصنوعی: زمانی که بخت به من روی خوش نشان داد و در شادی و خوشی غرق شدم، هیچکس از خوشیهای بهشت چیزی نمیداند.
هوش مصنوعی: بهار، با تازگی و زیبایی جشن نوروز، با عطر خوش مشک در هوا و زمین پر از بوی گلها و طبیعت فرحبخش همراه است.
هوش مصنوعی: عید خوشی فرا رسیده و دست دوستی به سوی بهار دراز کرده است، به طوری که بهار با وزش باد شمال، جهان را از سرمای خزانی دور کرده است.
هوش مصنوعی: هر زمانی که بوی خوش گل به مشام برسد و هر لحظه نسیم خنکی از باغی پر از گل بیاید، احساس زیبایی و لطافت در فضا پراکنده میشود.
هوش مصنوعی: درختان باغ به مانند تاجی زیبا هستند که میوههای درخشان و قرمزرنگی همانند جواهرات به زمین زیبایی خاصی میبخشند و زمین نیز مانند فرشی سبز و نرم نقش و نگاری دلنشین دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در جهان، حال بیدلان به شدت دگرگون شده و نالههای بلبلان مانند نالهی عاشقانی است که در غم فرو رفتهاند.
هوش مصنوعی: خوشا بحال این دوران که روز عید است و این فصل خوشیمن و نوروزی که دلها را شاد میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این فضا گسترده است و این زمین سبک و مناسب برای طبع هواست، آن زمین سنگین و سخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای طبیعت تو دگرگون است، با آن دگرگونی همراه شو. صبر تو نیز در فضایی متفاوت است، در همان فضا بمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.