گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

هرگز گدای میکده از شاه غم نداشت

کز التفات پیر مغان هیچ کم نداشت

تنها نه من به خاک مذلت فتاده‌ام

هرگز فلک بر اهل خرد جز ستم نداشت

دارم سفال کهنه میخانه پر شراب

کین آیینه سکندر و این جام جم نداشت

در هجر گو بمیر هر آنکس که در وصال

جور و جفای دلبر خود مغتنم نداشت

جز قامتت که سوی اسیران خرام کرد

در باغ دهر سرو سهی این قدم نداشت

آن طفل شوخ مرغ دل خلق صید کرد

با آنکه دام طره پر پیچ و خم نداشت

فانی به فکر آن دهن ار مرد نیست عیب

کی بود کو عزیمت ملک عدم نداشت؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode