گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها

که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکل‌ها

سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل

سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفل‌ها

دل و می هردو روشن شد نمی‌دانم که تاب می

زد آتش‌ها به دل یا تاب می شد ز آتش دل‌ها

به مقصد گرچه ره دورست اگر آتش رسد از عشق

چون برق‌آسا توان کردن به گامی قطع منزل‌ها

من و بی‌حاصلی کاز علم و زهدم آنچه حاصل شد

یکایک در سر معشوق و می شد جمله حاصل‌ها

بود چون ابر سیر ناقه لیلی که در وادی

فغان از چاک دل مجنون کشد نی زنگ محمل‌ها

چو در دشت فنا منزل کنی یک روز ای فانی

ز من آن جانفزا اطلال را فابجدو قتلها