گنجور

 
فلکی شروانی

جانان نکند هرگز، هرگز نکند جانان

شادان دل ما یکدم، یکدم دل ما شادان

هجرش چو کشد ما را، ما را چو کشد هجرش

صد جان بدهد وصلش، وصلش بدهد صد جان

دردم چو بود از پی، از پی چو بود دردم

درمان هم از او خواهم، خواهم هم از او درمان

زرین شد ازو بستان، بستان شد ازو زرین

زینسان نبود یاری، یاری نبود زینسان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ای دو رخ تو پروین وی دو لب تو مرجان

پروینت‌ بلای دل مرجانت‌ بلای جان

پشتم شده چون گردون اندر پی آن پروین

چشمم شده چون دریا اندر غم آن مرجان

دودی است مگر خطت‌گلبرگ در آن پیدا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
خاقانی

هان! ای دلِ عبرت‌بین! از دیده عِبَر کن! هان!

ایوانِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!

یک‌ره ز لبِ دجله منزل به مدائن کن

وز دیده دُوُم دجله بر خاکِ مدائن ران

خود دجله چنان گرید صد دجلهٔ خون گویی

[...]

سراج قمری

چند از پی نان برپا در پیش کسان چون خوان

خاینده هردونی چون گوشت برای نان

ای روبه پرحیلت، تا کی چو سگان جویی

از بهر یکی من نان، دوری زیکی منان

تا چند کمیت می افتاده ترا در سر

[...]

مولانا

رو مذهب عاشق را برعکس روش‌ها دان

کز یار دروغی‌ها از صدق به و احسان

حال است محال او مزد است وبال او

عدل است همه ظلمش داد است از او بهتان

نرم است درشت او کعبه‌ست کنشت او

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
همام تبریزی

نانش نه و خلق او را در هر دو جهان مهمان

ای دوست چنین باشد ایثار جوانمردان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه