آنرا که قدم در رَه صاحبنظرانست
از هرچه کند قطع نظر خیر در آن است
غافل مشو از حال خود ای رِند خرابات
یعنی نگران باش که بدبین نگران است
صد نقش درست آید و کَس را نظری نیست
چون رفت خطایی همه را چشم بر آنست
از طعنه ی بدخواه نرنجیم و لیکن
بر دل، سخن سنگدلان سخت گرانست
گر زانکه کسی نقد دل ما نشناسد
ما را چه گنه بحث بناقص بصرانست
بد گفتن من شد هنر حاسِد منکر
صد شکر که عیبم هنر بی هنرانست
با کوهِ بلا تنگ کند دست حَمایل
آن را که نظر در پی جوزا کمرانست
غم خوردن و تاب سخن سخت شنیدن
زهریست که در کاسه ی خونین جگرانست
رنگ سخن از خونِ جگر داد فغانی
این طور عبارت نه طریق دگرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست
آنم که همی گویم پازند قرانست
هر کو به جز از تو به جهانداری بنشست
بیدادگرست ای ملک و بیخرد و مست
دادار جهان ملک جهان وقف تو کردست
بر وقف خدا هیچکسی را نبود دست
طاهر ثقت الملک سپهر است و جهانست
نه راست نگفتم که نه اینست و نه آنست
نی نی نه سپهر است که خورشید سپهر است
نی نی نه جهانست که اقبال جهانست
آن چرخ محلست که با حلم زمینست
[...]
ایام نشاط است که عید است و بهار است
گیتی همه پربوی گل و رنگ و نگار است
در هر وطنی خرمی از موکب عیدست
در هر چمنی تازگی از باد بهارست
تا باد بهاری به سوی باغ گذر کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.