دلا در عشق جانان خواری و خونخوارگی اولی
ز ناز و سرکشی مسکینی و بیچارگی اولی
سپردن جان بدست یار و گشتن از جهان فارغ
چو باید کشته شد در عاشقی یکبارگی اولی
من و کنج غم و دردل خیال بزم وصل او
فراغت نیست در خاطر مرا غمخوارگی اولی
خوشست آن روی زیبا جلوه گر در پرده ی غیبت
ولیکن گهگهی در دیدهٔ نظارگی اولی
فغانی از سر کویش برون رو با دل پر خون
چو یار آواره میخواهد ترا آوارگی اولی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.