این منم هر شام چون پروانه جایی سوخته
کرده ترک جان شیرین در هوایی سوخته
راستی پروانه داند چاشنی داغ عشق
کو در این آتش چو من بیدست و پایی سوخته
هر صباحم تازه داغی بر دل از عشق گلیست
همچو آن دیوانه کش هر روز جایی سوخته
دوست می دارد دل من داغ های خویش را
زانکه هر یک از برای دلربایی سوخته
دل که برگشت از من و بالاله رویان خو گرفت
بینمش یکروز از داغ جدایی سوخته
کیست با داغ تمنایت فغانی در جهان
درد پروردی اسیری بینوایی سوخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر خود را به پروانهای تشبیه میکند که در آتش عشق سوخته و از غم جدایی رنج میبرد. او هر روز با دلی پر درد به یاد عشق خود زندگی میکند و دلش به داغهای ناشی از عشق عادت کرده است. در نهایت، شاعر از تنهایی و رنجهای ناشی از عشق سخن میگوید و به حس نیاز به معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من هر شب مانند پروانهای هستم که جایی را سوزاندهام و جان شیرینم را در هوایی سوخته رها کردهام.
هوش مصنوعی: راستی پروانه میداند که چه نشانهای از عشق داغ در این آتش وجود دارد، همانطور که من بیدست و پا در این آتش سوختهام.
هوش مصنوعی: هر روز که بیدار میشوم، دوباره دلم از عشق یک گل داغ دارد، مثل دیوانهای که هر روز جای جدیدی را سوزانده است.
هوش مصنوعی: دل من دوست دارد که دردها و زخمهایش را احساس کند، زیرا هر یک از این wounds به گونهای برای جلب توجه و زیبایی به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: دل من که از وضعیت عاطفیام برمیگردد و به حالت عادی برمیگردد، روزی دیدم که به خاطر داغ جدایی از او سوخته و در عذاب است.
هوش مصنوعی: چه کسی است که با دلدرد از عشق تو در این دنیا فریاد میزند و اینجا دربند دلسوختهای را میبیند که رنج میکشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.