جدا زان ماهر و امشب به دل دردی عجب دارم
سرشک لالهگون و چهرهٔ زردی عجب دارم
سر من در گرو با یار و حیران مهرهٔ عقلم
ازین منصوبه مشکل جان برم، نردی عجب دارم
به مژگان میروم پی در پی آن ترک عاشق کش
سر آشفته در راه جوانمردی عجب دارم
شبم در باغ چندین گل شکفت از گریهٔ هجران
ببین امروز کز بهرت ره آوردی عجب دارم
ز گشت باغ میآیی به خاک من گلابی زن
که از آن دامن نازک بدل گردی عجب دارم
یکی بگشای هجران نامهٔ درد من و بنگر
که در وصف رخت در هر ورق فردی عجب دارم
بر آن بسیار دان خواهم که خوانم نسخهٔ دردی
فغانی تا چه درگیرد، دم سردی عجب دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.