همه شب دارم از دل بادهٔ نابی که من دانم
به گریه میکنم گلگشت مهتابی که من دانم
دل راحت طلب شد کامخواه و می ز هر ناکس
کشم خواری، پی مقصود نایابی که من دانم
همان هرجایی و بیگانهخو میبینمت چندان
که لفظ لعن میگویی ز هر بابی که من دانم
پی یک جرعه کز جام توام روزی شود یا نه
کشم از زهر چشم غیر تلخابی که من دانم
خوش آن بزمی که چون پروانه گرد شمع خود گردم
رقیب از رشک سوزد در تب و تابی که من دانم
به ترک سجدهٔ ظاهر مخوانم کافر ای منکر
که پنهان حالتی دارم به محرابی که من دانم
مدار ای بخت دیگر از فغانی چشم بیداری
که رفت آن مست غفلت در شکر خوابی که من دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و دلتنگی شاعر است. شاعر از لذتهایی که باده و محبت میآورند سخن میگوید و به گریهای که از دل باده ناب دارد، اشاره میکند. او به دنبال حقیقت و عشق واقعی است، و از سختیها و ناپایداریهایی که در این مسیر با آن مواجه است، مینالد.
شاعر به زیبایی لحظات عاشقانه و حسرتهایی که با یاد عشقش دارد، میپردازد. او همچنین به مسألهای میپردازد که چگونه برخی افراد او را مورد قضاوت قرار میدهند و او هرگز از عشق و باورهای خود دست نخواهد کشید. در نهایت، او بر این نکته تأکید میکند که چرا بخت او باید از حرارت و شوق او دور شود، در حالی که او در عالم خواب و خیال غرق است.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر یک شراب خاص که خودم میشناسم، با دل پر درد و اندوهی گریه میکنم. این احساس من در میان نور ماهی که به خوبی میشناسم، شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: دل خواهان آسایش است و میخواهد خوشبختی را به دست آورد، اما از دست افرادی که ارزش ندارند، رنج میکشد. در پی هدفی نادر و دشوار هستم که خودم به خوبی از آن آگاه هستم.
هوش مصنوعی: تو را در هر مکانی میبینم و احساس میکنم که بیگانهای. چقدر تو را میبینم، حتی زمانی که از من بد میگویی و به من لعن میکنی.
هوش مصنوعی: به دنبال یک جرعه از جام تو هستم، نمیدانم که روزی به دست میآید یا نه، اما از زهر چشم دیگری آزار نمیبینم، چون خودم از آن آگاه هستم.
هوش مصنوعی: خوشا آن جشنی که من مانند پروانه دور شمع آن بزم بچرخم، در حالی که رقیب از حسادت بسوزد و در شوق و اضطراب باشد، چیزی که من خود میدانم.
هوش مصنوعی: من به کسی که فقط به چهره و ظاهر اکتفا میکند، نمیگویم که کافر است؛ زیرا من در درون خود حالتی دارم که فقط خودم از آن باخبرم و در جایی مانند محراب، به راز و نیاز میپردازم.
هوش مصنوعی: ای بخت، دیگر مرا رها کن و از فغان و نالهام دوری کن، چون آن زمان که آن آدم غافل در خواب شیرین فرو رفته بود، من به خوبی میدانستم که چه بر سرش خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.