گنجور

 
بابافغانی

محروم باد چشم من از گلشن وصال

گر بگذرد بهار و گلم بیتو در خیال

گل پنج روزه ییست ولی نخل حسن تو

پیوسته در برست زهی حسن بیزوال

دلتنگم از هوای تو ای گل بغایتی

کز نکهت نسیم سحر گیردم ملال

در بوستان ز حیرت نخل بلند تو

آگه نمی شوم که گلی هست بر نهال

آشفته ی جمال تو هرگز چو بلبلی

ننشسته در حضور گلی با فراغ بال

آتش در آب چشمه ی خورشید میزند

گلهای سایه پرورت از باده ی زلال

جانها سپند خامه ی نقاش حسن تو

کز مشک سوده بر ورق گل نهاده خال

ای عندلیب، ناله ز بیداد گل مکن

چون دم زدی ز مهر و وفا از جفا منال

جانسوز و دلفروز فغانی درین چمن

شاخ گلیست جلوه کنان در قبای آل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی

وانگه هزار سال بملک اندون ببال

مسعود سعد سلمان

ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال

تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال

مسعود شهریاری کز فر عدل تو

بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال

کرده نهال جاه تو را دست مملکت

[...]

سوزنی سمرقندی

هست از سفال جامه سیکی برآمده

اندر سفال جامه سیکی بود حلال

نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت

لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
عراقی

توحید لایزال نیاید چو در مقال

روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال

مولانا

ترجیع کن که آمد یک جام مال مال

جان نعره می‌زند که بیا چاشنی حلال

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه