جانم افگارست و تن بیمار و دل خون از فراق
هر نفس دردیست بر درد من افزون از فراق
غرق خون دیده ام شبهای هجران و اجل
بر سرم پیوسته می آرد شبیخون از فراق
تا شد آن شاخ گل رعنا برون از دیده ام
می رود بر روی زردم اشک گلگون از فراق
از وصالش بیغمان در بزم عشرت شادمان
من درین بیت الحزن افتاده محزون از فراق
مانده محروم از حریم آستانش روز و شب
سنگ بر سر می زنم در کوه و هامون از فراق
دور ازان شیرین لب لیلی وش آمد بر سرم
آنچه آمد بر سر فرهاد و مجنون از فراق
گر نخواهی بر سر بیمار هجران آمدن
جان نخواهد برد مشتاق تو بیرون از فراق
تا شدی ای گوهر مقصود غایب از نظر
چشمهٔ چشم فغانی گشت جیحون از فراق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.