مست تو بجز ناله ی جانسوز ندانست
نشناخت گل تازه و نوروز ندانست
مجنون تو هم بر سر خاکستر گلخن
جان داد و بهار چمن افروز ندانست
فردا چکند با جگر سوخته عاشق
چون فایده ی صحبت امروز ندانست
از رنگ قبا سوخت دل از دور چو دیدت
نقش کمر و تاج طلا دوز ندانست
سوز دل عشاق چراغ دل و جانست
بی نور، درونی که چنین سوز ندانست
دل جوهر دانش بمی و روی نکو داد
قدر خرد مصلحت آموز ندانست
ناقص شد ازین طارم فیروزه فغانی
مسکین اثر طالع فیروز ندانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.