اگرچه زشت نماید بدوستان ستم دوست
جفا کشیم و برویش نیاوریم که نیکوست
بمکتب ستم او دلم ز وسوسه ی عقل
چو طفل عربده جو پهلوی خلیفه ی بدخوست
دل ضعیف چه زحمت برد بنزد طبیبان
چو هم ملاحظه ی صبر او معالجه ی اوست
ز سحر نافه ی زلف تو آتشیست درین دل
که گر بشیر در اویزد از جنون بدرد پوست
ترنج غبغش آخر به دست بخت من افتد
بکوشم و بکفش اورم که سیب سخنگوست
ز گریه نرگس من شد سپید و یاسمنم زرد
دلم هنوز هواخواه نوخطان پریروست
سفال صبر شو ایدل که آن نهال ملاحت
به آب دیده در آید اگر چه آن طرف جوست
هزار سلسله ی بافته بمذهب عشاق
نه همچو طاقیه ی پرده و کلاله ی خوشبوست
گلی که تربیت از بلبلی نیافت فغانی
اگر ز چشمه ی خورشید آب خورده که خودروست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.