گنجور

 
عراقی

روی ننمود یار چتوان کرد؟

چیست تدبیر کار چتوان کرد؟

در دو چشم پر آب نقش نگار

چون نگیرد قرار چتوان کرد؟

در هر آیینه‌ای نمی‌گنجد

عکس روی نگار چتوان کرد؟

هر سراسیمه‌ای نمی‌یابد

بر در وصل بار چتوان کرد؟

رفت عمرو نرفت در همه عمر

دست در زلف یار چتوان کرد؟

کشت ما را به دوستی، چه کنیم

با چنان دوستدار چتوان کرد؟

کشتهٔ عشق اوست بر در او

چون عراقی هزار، چتوان کرد؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عراقی

روی ننمود یار چتوان کرد

نیست تدبیر کار، چتوان کرد؟

بر درش هر چه داشتم بردم

نپذیرفت یار، چتوان کرد؟

از گل روی یار قسم دلم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه