دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی
که در وی خوشدلی را نیست جایی
دل مسکین چرا غمگین نباشد؟
که در عالم نیابد دلربایی
تن مهجور چون رنجور نبود؟
چه تاب کوه دارد رشته تایی؟
چگونه غرق خونابه نباشم؟
که دستم مینگیرد آشنایی
بمیرد دل چو دلداری نبیند
بکاهد جان چو نبود جان فزایی
بنالم بلبلآسا چون نیابم
ز باغ دلبران بوی وفایی
فتادم باز در وادی خون خوار
نمیبینم رهی را رهنمایی
نه دل را در تحیر پای بندی
نه جان را جز تمنی دلگشایی
درین وادی فرو شد کاروانها
که کس نشنید آواز درایی
درین ره هر نفس صد خون بریزد
نیارد خواستن کس خونبهایی
دل من چشم میدارد کزین ره
بیابد بهر چشمش توتیایی
روانم نیز در بسته است همت
که بگشاید در راحت سرایی
تنم هم گوش میدارد کزین در
به گوش جانش آید مرحبایی
تمنا میکند مسکین عراقی
که دریابد بقا بعد از فنایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج دل شاعر است. او از محنتی که بر دلش وارد میشود سخن میگوید و ابراز ناامیدی میکند که در دلش جایی برای شادی وجود ندارد. شاعر حس میکند که دلش غمگین و تنش رنجور است و به دنبال رهایی و آرامشی میگردد که پیدا نمیکند. او به کمبود ارتباط و دوستی اشاره میکند و از فقدان دلداری مینالد. در این وادی پر از درد و رنج، هیچ راهنمایی وجود ندارد و هر نفس او را به گریه وادار میکند. او در این شرایط به دنبال چشمانداز و بقا پس از فنا است و در نهایت از درد و longing برای وصال میگوید.
هوش مصنوعی: من دلی دارم، اما این دل در دنیایی پر از مشکلات و غم است که هیچ جایی برای شادی و خوشحالی ندارد.
هوش مصنوعی: دل بیچاره چرا نباید غمگین باشد؟ وقتی در این دنیا چیزی وجود ندارد که دل را شاد کند.
هوش مصنوعی: بدن تنها و بیکسی مثل یک انسان بیمار نیست. رشتهی تایی (محکم) چگونه میتواند تاب و تحمل کوهی را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم در این وضعیت دردناک و ناراحتکننده قرار نگیرم؟ وقتی که کسی به من کمک نمیکند و در کنارم نیست.
هوش مصنوعی: وقتی دل عاشق کسی باشد و نتواند او را ببیند، به شدت میمیرد و از حیاتش کاسته میشود. در واقع، اگر جان را به خاطر دیگری دوست داشته باشی و او را در کنارت نبینی، روح و جان تو بیفایده و کمارزش میشود.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم بوی وفا را از باغ دلبرها حس کنم، مانند بلبل دردمند ناله میکنم.
هوش مصنوعی: دوباره در وضعیت خطرناک و دشواری قرار گرفتهام و نمیتوانم راهی برای نجات پیدا کنم، چون هیچکس نمیتواند به من راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: نه دل خود را در حیرت و سردرگمی نگهدار و نه جانت را جز با آرزوهایی که دل را شاد میکند، وابسته کن.
هوش مصنوعی: در این سرزمین کاروانها به زمین افتادند و هیچکس صدای دریا را نشنید.
هوش مصنوعی: در این مسیر، هر لحظه بهای زیادی پرداخت میشود و هیچکس دلش نمیخواهد که برای این فداکاریها پاداشی دریافت کند.
هوش مصنوعی: دل من آرزو دارد که از این مسیر، تو رو به چشمش بیابد، مثل اینکه برایش توتیا یا زینت چشم بیاورد.
هوش مصنوعی: روح من در حالت بستهای قرار دارد، و آرزویی در دل دارم که بتواند در را به سوی آرامش و راحتی برایم باز کند.
هوش مصنوعی: تنم نیز به دقت گوش میدهد، تا از این در پیامی خوشایند به روح و جانم برسد.
هوش مصنوعی: عراقی فقیر آرزو دارد که ببیند آیا بعد از مرگ هم زندگی ادامه دارد یا خیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.