تا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تا کی چنین گریان بود؟
تا کی از وصلش نصیب بخت ما
محنت و درد دل و هجران بود؟
این چنین کز یار دور افتادهام
گر بگرید دیده، جای آن بود
چون دل ما خون شد از هجران او
چشم ما شاید که خون افشان بود
از فراقش دل ز جان آمد به جان
خود گرانی یار مرگ جان بود
بر امیدی زندهام، ورنه که را
طاقت آن هجر بیپایان بود؟
پیچ بر پیچ است بی او کار ما
کار ما تا کی چنین پیچان بود؟
محنت آباد دل پر درد ما
تا کی از هجران او ویران بود؟
درد ما را نیست درمان در جهان
درد ما را روی او درمان بود
چون دل ما از سر جان برنخاست
لاجرم پیوسته سرگردان بود
چون عراقی هر که دور از یار ماند
چشم او گریان، دلش بریان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به پرسشهایی دربارهٔ دوری از یار و هجران میپردازد. شاعر احساس میکند که چشمش همیشه گریان و دلش پر از درد و محنت است. او از ناپایداری و پیچیدگی وضعیت خود شکایت دارد و میپرسد که این وضع تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. فراق یار برای او موجب رنج و غم فراوان شده و او بر این باور است که تنها امیدش، وصال یار است. در نهایت، دلشکستگی و غمش را با احوال دیگران مقایسه میکند و به وضعیت خود به عنوان کسی که از یار دور مانده، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا کی باید در انتظار یاری باشیم که از ما دور است؟ چشمان ما تا چه زمانی باید به خاطر این دوری اشک بریزند؟
هوش مصنوعی: تا کی باید از وصال او فقط رنج و درد دل و جدایی نصیب ما شود؟
هوش مصنوعی: به این صورت که از یارم دور شدهام، اگر چشمانم ببارند، حق دارند که به خاطر این جدایی بیتابی کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری او، دل ما پر از غم و اندوه شده است؛ شاید چشمان ما نیز به همین دلایل، اشک بریزد.
هوش مصنوعی: دلم از دوری او به شدت آغشته به اندوه شده و اگر محبوبم را از دست بدهم، مرگ برای من به مانند یک نعمت خواهد بود.
هوش مصنوعی: من با امید زندگی میکنم، وگرنه چه کسی توان تحمل این جدایی بیپایان را دارد؟
هوش مصنوعی: کار ما بدون او پیچیده و دشوار است؛ تا چه زمانی باید اینگونه در این پیچیدگی باقی بمانیم؟
هوش مصنوعی: درد و رنج دل شکسته ما تا کی باید به خاطر جدایی او ویران و خراب بماند؟
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در کنار تمام دردها و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد، راه حلی برای تسکین آنها وجود ندارد. تنها چیزی که میتواند به ما آرامش و درمان بدهد، خود اوست که به نوعی نماد محبت و نجات است.
هوش مصنوعی: چون دل ما از عمق وجود و عشق نخواست که به آرامش برسد، بنابراین همیشه در حیرت و سردرگمی بودیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که از معشوق دور بماند، مانند عراقی، چشمانش پر از اشک و دلش پر از درد و سوز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۹
درد ما را نیست درمان در جهان
درد ما را روی او درمان بود
دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث
آنچه نقد سینهٔ مردان بود
زآرزوی آن فلک گردان بود
گر از آن یک ذره گردد آشکار
هر دو عالم تا ابد پنهان بود
در گذر از کون تا تاب آوری
[...]
هر کرا جای این نگارستان بود
دایم اندر روضۀ رضوان بود
بیت معمورست و تا این خانه هست
خاندان ملک آبادان بود
گر جهان طوفان غم گیرد چه باک؟
[...]
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات ِ دل، غذای جان بود
سوی هر دو روز وشب گردان بود
نام او قلب از برای آن بود
گر کسی را درد بی درمان بود
از لبت درمان او آسان بود
قطره ای زان چشمه ام بر لب چکان
اعتمادی نیست تا بر جان بود
دیده جان بربدوزم از رخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.