لاح صباح الوصال در شموس القراب
صاح قماری الطرب دار کئوس الشراب
شاهد سرمست من دید مرا در خمار
داد ز لعل خودم در عقیق مذاب
چهرهٔ زیبای او برده ز من صبر و هوش
جام طرب زای او کرده نهادم خراب
من ز جهان بیخبر، کرد دل من نظر
دید جهانی دگر برتر ازین نه نقاب
ساحت آن دلگشای روضهٔ آن جانفزای
ذرهٔ آن آفتاب سایهٔ آن مهر ناب
دل متحیر درو کینت جهانی عظیم
جان متعجب درو کینت گشاد عجاب
هاتف مشکل گشای گشت مرا رهنمای
گفت بگویم تو را گر نکنی اضطراب
عکس جمال قدیم نور بهای قدیر
کرد جمال آشکار از تتق بیحجاب
شعشعهٔ روی او کرد جهان مستنیر
لخلخهٔ خوی او کرد جهان مستطاب
نور جبینش به روز مشرق صبح یقین
صبح ضمیرش به شب مطلع صد آفتاب
دیدهٔ ادراک او ناظر احکام لوح
چشم دل پاک او مشرق امالکتاب
خاطر وقاد او کاشف اسرار غیب
پرتو انوار او محرق نور حجاب
از رغبوتش فراغ وز رهبوتش امان
در ملکوتش خیم در جبروتش قباب
در دم او تافته از دم عیسی نشان
در دلش افروخته ز آتش موسی شهاب
ساقی لطف قدم داده به جام کرم
بهر دلش دم بدم از خم خلقت شراب
کرده دو صد بحر نوش تا شده یکدم ز هوش
باز شده در خروش سینهٔ او کاب آب
اصبح مستبشرا من سبحاتالجمال
اشرق مستهترا من سطواتالقراب
لاح من اسراره طلعت صبحالیقین
راح بانواره ظلمت لیل ارتیاب
راهبر اصفیا پیشرو اولیا
هم کنف انبیا صاحب حق کامیاب
شیخ شیوخ جهان قطب زمین و زمان
غوث همه انس و جان معتق مالک رقاب
ناشر علمالیقین کاشف عینالیقین
واجد حقالیقین هادی مهدی خطاب
مفضل فاضل پناه عالم عالم نواز
مکمل کامل صفات عالی عالیجناب
پرسی اگر در جهان کیست امامالامام؟
نشنوی از آسمان جز زکریا جواب
نیستی ار مستحیل از پس آل رسول
آمدی از حق یقین وحی بدو صد کتاب
در نظر همتش هر دو جهان نیم جو
در کف دریا و شش هفت فلک یک حباب
سالک مسلوک را در بر او بازگشت
طالب مطلوب را از در او فتح باب
سدهٔ اقبال او قبلهٔ اهل ثواب
کعبهٔ افضال او مامن اهلالعقاب
نظرة انعامه روح قلوب الصدور
تربت اقدامه کحل عیون النقاب
ای به تو روشن جهان ذره چه گوید ثنا؟
خاطر من شب پره مدح تو خورشید تاب
پیش سلیمان چو مور تحفهای آرم ملخ
مجلس داود را نغمه طنین ذباب
خاک درت را از آن دردسری میدهم
بو که دهد بوی او درد دلم را گلاب
چنگ به فتراک تو زان زدهام بندهوار
تا کنیم روز عرض با خدمت هم رکاب
در کنف لطف تو برده عراقی پناه
درگه رحمان بود عاجزکان را مآب
گر شنود مصطفی مدحت حسان تو
گویدم احسنت قد جرت کنوزالصواب
باد به انفاس تو زنده دل عاشقان
تا بود انفاس خلق در دو جهان بیحساب
چاکر درگاه تو اهل سما چون ملوک
خاک کف پای تو اهل زمین چون تراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل "لاح صباح الوصال" توصیفی از زیبایی و جاذبه معشوق است. شاعر با بیان احساسات عمیق خود از عشق و شگفتیاش، تصویری از معشوق را به تصویر میکشد که روح و دل او را تسخیر کرده است. او به توصیف چهره زیبا و آثار نورانی آن میپردازد و از حالت خمار و مستی ناشی از عشق سخن میگوید. همچنین، به صفات معنوی و روحانی معشوق اشاره میکند و او را به عنوان رهنما و راهنمای اولیا معرفی میکند. در نهایت، شاعر ابراز ارادت و عشق خود را نسبت به معشوق ارائه میدهد و خود را در خدمت او میداند. غزل به زیبایی و صمیمیت عشق عارفانه پرداخته و در عین حال به مقام والا و معنوی معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بیدار شو در روشنایی وصال، وقتی که خورشیدهای خوشبختی درخشان هستند. بیایید جشن بگیریم و از نوشیدنیهای خوشمزه لذت ببریم.
هوش مصنوعی: دلبند مست من مرا در حال بیماری عشق دید و از زیباییهای خودم، به من هدایایی از عشق و محبت داد.
هوش مصنوعی: صورت زیبای او باعث شده که من صبر و حالم را از دست بدهم، و جام شادیام را هم خراب کرده است.
هوش مصنوعی: من از دنیا بیخبر بودم، اما دلم به چیز دیگری راه پیدا کرد و جهانی را دید که از اینجا بهتر و بالاتر است، نه یک پوشش و ظاهر.
هوش مصنوعی: جایگاه دلنشین و خوشایند شگفتانگیز، داستانی از زندگیبخشترین و درخشانترین نور، همچون سایهای از خورشید خالص و ناب است.
هوش مصنوعی: دل در شگفتی از عشق توست، چرا که جهانی بزرگ در آن نهفته است. جان نیز در حیرت از محبت تو است که این شگفتی را به گستردگی احساس میکند.
هوش مصنوعی: فرشتهای که مشکلات را حل میکند، به من راهنمایی کرد و گفت اگر نخواهی نگران شوی، حرفهایی برای گفتن دارم.
هوش مصنوعی: تصویر زیبایی قدیمی ارزش نور را به نمایش گذاشت و زیبایی آشکار بدون هیچ پوششی جلوهگر شد.
هوش مصنوعی: نور چهرهاش جهان را روشن کرده است و دلیری و وجود او هم بر زیباییهای دنیا افزوده است.
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشندگی پیشانی او مانند نور صبحگاهان است که روشنایی خاصی دارد. دلش نیز همچون شب تیرهای است که در آن صدها خورشید طلوع میکنند و روشنی میبخشند.
هوش مصنوعی: چشم او که توانایی درک دارد، نظارهگر قوانین نوشته شده بر لوح جان است و دل پاک او مانند منبع نور این کتاب بزرگ است.
هوش مصنوعی: دل هوشیار او، رازهای پنهان را آشکار میکند و روشنیهای او، نور حجابها را میسوزاند.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت او رهایی یافتهام و در امنیتی که از رهبریاش دارم، در دنیای معنویاش چادر زدهام و در قدرت و عظمت او ساکن هستم.
هوش مصنوعی: در وجود او نشانهای از روح عیسی موجود است و در دل او نوری درخشان از آتش موسی شعلهور است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، با لطف خود به جام محبت پر کردهای و به خاطر دل خود هر لحظه از خمرهی آفرینش شراب میریزی.
هوش مصنوعی: او دوصد دریا از باده نوشیده تا به یک لحظه از خود بیخود شده و اکنون در صدای سینهاش مانند آب، تلاطم و جوشش پیدا است.
هوش مصنوعی: صبح با زیباییهای چهره دلپذیرش درخشید و با جلوههای محسوسش، شگفتی و سرخوشی را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: نگاه کن به رازهای طلوع صبح یقین که از دل تاریکی شب تردید میگریزد.
هوش مصنوعی: رهبر اصحاب و دوستان خدا، پیشوای اولیا و همپای انبیا است که صاحب حق و کامیابی است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام والای یک شیخ یا عالم روحانی میپردازد که او را رهبری بزرگ و مرکز زمین و زمان میداند. او به عنوان نجاتدهندهای برای انسانها شناخته میشود و همگان به او تعلق خاطر و ارادت دارند. این شخصیت روحانی به نوعی قدرت و تسلط بر روحها و جانهای دیگران دارد و میتواند به راهنمایی و هدایت آنها بپردازد.
هوش مصنوعی: نشر دهنده دانستههای مطمئن، آگاه به حقیقت واقعی، دارنده یقین کامل، راهنمای مهدی خطاب است.
هوش مصنوعی: مفضل، که شخصی برجسته و دانشمند است، پناهگاهی برای عالمانی است که نیاز به حمایت دارند. او با ویژگیهای کامل و صفات نیکو، به خوبی از آنان پذیرایی میکند.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که در این دنیا امامالامام کیست، فقط صدای زکریا را از آسمان خواهی شنید.
هوش مصنوعی: اگر تو برای ورود به دنیای حق و حقیقت، پس از آل پیامبر، تلاش کردی و بر روی به دست آوردن دانش و آگاهی از حق، صد کتاب و نوشته را مطالعه کردهای، به این معناست که نمیتوانی به طور کامل درک کنی که در چه وضعیتی قرار داری و راه را بیانجامی.
هوش مصنوعی: در نگاه کسی که اراده و خواسته بالایی دارد، نه تنها دنیا بلکه همه چیزهای بزرگ و عظیم به اندازه یک قطره در دریا به نظر میرسد و حتی گستردگی آسمانها هم مانند یک حباب ساده جلوه میکند.
هوش مصنوعی: سالک (کسی که در مسیر معنوی قدم میگذارد) به مقصد خود بازمیگردد و کسی که به دنبال آن مقصود است، از در او به خواستهاش دست مییابد.
هوش مصنوعی: عصر خوشبختی او، محل توجه و عبادت نیکوکاران است و برتریهای او، پناهگاه کسانی است که مورد عذاب قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: نگاه مهربان او جان دلهای در سینه را تسکین میدهد و خاکپایی که او بر آن قدم مینهد، همچون سرمهای است که در چشمان نقابزده قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: ای روشنایی که جهان به وجود توست، چه چیزی میتواند در ستایش تو بگوید؟ در حالی که دل من مانند شبپرهای است که در مدح و ستایش تو، به نور خورشید تابناک تو مینگرد.
هوش مصنوعی: وقتی که به حضور سلیمان میرسم، مانند یک موری کوچک یک هدیه برای او میآورم، اما برای مجلس داود، موسیقیای شگفتانگیز و دلنواز مثل صدای زنبور عسل دارم.
هوش مصنوعی: من خاک در خانهات را به دردسری میدهم که بوی او، درد دل من را به گلاب تبدیل کند.
هوش مصنوعی: من چون بندۀ توام و با کمال فروتنی به سوی تو آمدهام تا در روز موعود با تو در خدمت باشم و در کنار تو قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: عراقی به دامان لطف تو پناه آورده است، زیرا درگاه خداوند رحمان به روی ناتوانان گشوده است.
هوش مصنوعی: اگر مصطفی یعنی پیامبر (ص) بخواهد مدح تو را بشنود، خواهد گفت: آفرین! تو به راستی برترین و صاحب حق هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفسهای تو وجود دارد، دلهای عاشقان زنده و سرشار از زندگی هستند، چرا که نفسهای مردم در این دو جهان بیاندازه و بیحساب است.
هوش مصنوعی: خدمتگزار درگاه شما مانند فرشتگان آسمانی است، و مردم عادی روی زمین مانند خاکی هستند که در پای شما قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب
نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب
میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب
باشد بوی بخور، بوی بخار کباب
تا که ز حُوت آمدست سوی حَمَل آفتاب
گوهر سفته است خاک صندل سوده است آب
بر سر گل بلبل است بر لب طوطی شراب
در گلوی فاخته است ساخته چنگ و رباب
یا سید المکرمات بابک خیرالمآب
کفی مغیث الوری کفک فی کل باب
ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب
زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب
جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب
[...]
زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب
خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر
شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
[...]
در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب
همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب
مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش
هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب
خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.