سحرگه در جهان جان بعون مبدع اشیا
مسافت قطع می کردم زلا تا حضرت الا
موالید و طبایع را چنان از هم جد کردم
که بر سطحی مربع شد ز یک نقطه سه خط پیدا
جهانرا مرکزی دیدم محیطش دور پرگاری
که کردی آخر هر دور، در، دوری دگر مبدا
فلک را در اثر هر یک مؤثر دیگری دیدم
بنسبت هر یکی والی بگوهر، هر یکی والا
کواکب را چنان دیدم دوان بر صفحه گردون
که از سیماب گوئی چیده دری از در مینا
یکی چون کاسه سیمین، میان نیلگون وادی
یکی چون زورقی زرین درون نیلگون دریا
یکی چون لعل فام آتش ولی در آبگون مجمر
یکی چون زمردین، ساغر ولی پر آتشین صهبا
یکی چون جوهر سیماب در زرنیخ گون پیکان
یکی چون لاله نعمان یکی چون لؤلؤ لالا
مسیر هر یکی یکسان ولی در سیر هر یکرا
تفاوتها ازین گیرد جهان گرد روان پیما
وز ایشان چون گذر کردم بمعنی عالمی دیدم
که اجرام سماوی را مدبر بود ز استیلا
بساطش چون زمین خرم، فضایش چون هوا دلکش
ازو هم بی خبر واقف ازو هم بی صور زیبا
بسوی آن جهان بودی تحرک نفس جزوی را
که سوی کل خود باشد همیشه جنبش اجزا
ورای این جهان دیگر سپهری نامور دیدم
که بودی آفرینش را فرود قدر او مأوا
به قوت اخرین جوهر به جوهر اولین قوت
به برهان علت معنی، به معنی حکمت اسما
مربی نفس کلی را روان از فیض او کامل
مقوی عقل جزویرا، روان از نور او بینا
بدو قائم همه اعراض، او در معرض عرفان
همه محتاج عون او واو، در عین استغنا
در آن حضرت چو قصد سیر کردم یافتم خود را
چو دیگر سالکان اندر طواف کعبه علیا
حقایق باز می جستم ز قرب علت اول
دقایق نقد می کردم ز عقد گوهر گویا
وز آنجا چون نظر کردم ز حیرت وادائی دیدم
زوال عقل را مولد، کمال عشق را منشا
نه عقل از کنه او واقف؛ نه علم از قعر او آگه
نه کیفیت در آن وادی، نه ماهیت در آن اقصا
وز آنجایی امامی، فرد روی اندر ره وحدت
نهادم وحده گویان تبارک ربنا الاعلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان تجربیات خود در عالم خیال و تفکر درباره خلقت و عناصر طبیعی میپردازد. او در سحرگاه به مشاهده و تحلیل کائنات میپردازد و جهان را به شکل دایرهای بزرگ و حامل اجسام آسمانی توصیف میکند. این اجسام مانند ستارهها و سیارات را با تشبیهاتی زیبا و هنرمندانه توصیف میکند، همچنین به وجود یک جهان دیگر با ویژگیهای خاص و معنوی اشاره میکند. شاعر ارتباطی عمیق میان اجزای جهان و کل آن احساس میکند و بر این باور است که همه موجودات به یک منبع واحد وابسته هستند. در نهایت، او به دنبال حقیقت و معرفت ناب است و خود را در جستجوی وصل به اصل هستی میبیند. این شعر نشاندهنده پیچیدگیهای تفکر فلسفی درباره خدا، عشق و وجود است.
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، به کمک خالق هستی، مسافتی را طی میکردم تا به مقام والای الهی برسم.
هوش مصنوعی: من موالید و طبیعتها را به گونهای از هم تفکیک کردم که از یک نقطه سه خط بر سطحی مربع شکل ظاهر شد.
هوش مصنوعی: دیدم که جهان مانند یک مرکز است و دور آن را احاطه کرده است. تو در نهایت هر دور از این جهان، درهای جدیدی را باز میکنی که به آغاز و شروعی دیگر منتهی میشود.
هوش مصنوعی: در آسمان هر یک از اجرام و پدیدهها بر دیگری تأثیر دارد و هر یک از آنها بر اساس ذات و ویژگی خود، مقام و ارزشی والا دارد.
هوش مصنوعی: ستارهها را بهگونهای دیدم که بر روی آسمان به سرعت در حال حرکت بودند، گویی دریاچهای از جیوه را از درهایی از شیشهای زیبا چیدهاند.
هوش مصنوعی: شخصی شبیه به کاسهای نقرهای در دل درهای آبی و کسی مانند قایقی طلایی درون دریایی نیلی است.
هوش مصنوعی: شخصی مانند لعل (جواهری سرخ) در چهره اش آتشین و شگفتانگیز است، ولی در دلش آبی و آرامش دارد. و فردی دیگر به رنگ زمرد (جواهری سبز) میباشد که ظاهری زیبا و محصورکننده دارد، اما با پُری از آتش و شوری در دل ساغر (جام شراب) اوست.
هوش مصنوعی: شخصی مانند جوهر نقره در میان زرنیخ، یعنی درخشان و بینظیر؛ شخصی مشابه لالهای سرخ، و همچنین همچون مرواریدی زیبا و شیرین.
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی مسیر مشابهی را طی میکند، اما در سفر هر فرد، تفاوتهایی وجود دارد که باعث میشود تجربیاتشان متفاوت باشد. این تفاوتها باعث تنوع در دنیا میشود.
هوش مصنوعی: وقتی از میان آنها عبور کردم، دنیایی را دیدم که اجرام آسمانی را تحت کنترل خود داشت و بر آنها تسلط داشت.
هوش مصنوعی: محیط او شبیه زمین سرسبز و خوشبو است و فضای او مانند هوای دلپذیر میباشد. هرچند او از این زیباییها بیخبر است، اما دیگران از آن آگاه هستند.
هوش مصنوعی: به سوی آن جهان، نفسهای جزئی به حرکت درمیآیند تا به سوی کل و تمامیت خود راه پیدا کنند و این حرکت همواره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: در بالای این جهان، فضایی مشهور و با عظمت وجود دارد که خالق تمامی هستی در آن جا قرار دارد و قدرت او در آن مکان حس میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی ارتباط میان علت و معلول و مفهوم حکمت نامها میپردازد. در واقع، اشاره دارد که از آخرین و قویترین جوهر، میتوان به نخستین و ابتداییترین نیروی موجود دست یافت و این ارتباط را با استدلالها و مفاهیمی که از حکمت و نامها استخراج میشود، توضیح میدهد. به عبارتی دیگر، همه چیز از یک منبع قوی و اولیه نشأت میگیرد و با بکارگیری عقل و استدلال، میتوان به عمق معانی و حکمتهای نهفته در اسامی و مفاهیم پی برد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مربی نفس کلی، به روح انسانی که از فیض او بهرهمند است، کمک میکند تا عقل جزئی را تقویت و کامل کند. همچنین، روح انسان از نور او روشنایی و بینش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: همه چیز به او وابسته است و او در حال آموختن عرفان است. همه به کمک او نیاز دارند، در حالی که او در عین بینیازی است.
هوش مصنوعی: وقتی به زیارت آن مقام شرفتم، خود را مانند دیگر سالکانی یافتم که دور کعبه آسمانی میچرخند.
هوش مصنوعی: من به دنبال حقایق بودم و از نزدیک به علت اصلی آنها مینگریستم. به بررسی و تحلیل عمیق جوهرها و مفاهیم شفاف میپرداختم.
هوش مصنوعی: وقتی به آنجا نگاه کردم، از شگفتی چیزی را دیدم که باعث دیوانگی و از دست رفتن عقل است و در عین حال، منبع کمال عشق هم به شمار میآید.
هوش مصنوعی: نه عقل میتواند به عمق وجود او پی ببرد و نه دانش از اسرار عمیق او باخبر است. نه کسی میتواند ویژگیهای آن سرزمین را درک کند و نه شناختی در مورد ماهیت آن جا دارد.
هوش مصنوعی: از آنجا که امامی هست، من نیز در مسیر وحدت گام برداشتم و در حال ذکر تبارک و ربنا الاعلی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.