گنجور

 
امامی هروی

ای خانه و ضمیر تو خورشید و تیر ملک

ای در نظام دور جهان دستگیر ملک

هم قدر تو شکوه ملوک و صدور دهر

هم صدر تو پناه صغیر و کبیر ملک

در فیض مکرمت قلمت تا شکیب داد

در صدر مملکت کرمت ناگزیر ملک

حصن حصین حزم تو قصر مشید جاه

قصر مشید جاه تو چرخ اثیر ملک

با روزگار دوش چه کرد اقتصار طبع

بخت جوان اهل هنر رای تیر ملک

گفتم بعز جاه که سر بر فلک کشید

دست سخا و مسند فضل از سریر ملک

گفت از شکوه دولت صاحبقران عهد

دستور شرق حاتم ثانی مشیر ملک

جان کرم، جهان معانی، ظهیر دین

مانند روغنست در اجزاء شیر ملک

پی امر تو مباد وضیع و شریف دهر

بی حکم تو مباد قلیل و کثیر ملک

تا ز آفتاب رأی تو کرد اقتباس نور

اجرام روشنند ز بدر منیر ملک