گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

که بد آن بد اختر هم از دشمنان

بدندی به فرمانش سنگ افکنان

نمودندی آن فرقه ی تیره بخت

به دارای دین سنگباران سخت

شبانگاه خیره دل و تیره رای

بدی عمرو خفته به بام سرای

در آن شب غلامان میر اجل

به سرتاختندش چو پیک اجل

فکندندش از پا به زخم سنان

به دوزخ بگرداند ریمن عنان

از آن پس به هر خانه و برزنی

که جست از شهنشاه دین دشمنی

گرفت و سرافکند و بردار کرد

تن بی روانشان نگونسار کرد

همان خانمانشان به آتش بسوخت

رخ دین زکردار خود برفروخت

چو این داستان اندر آمد به بن

ز رزم براهیم بشنو سخن

که با پور مرجانه آن شیر مرد

چه کرد او چو شد با سپه هم نبرد

خدایا ببخشای مزد نکوی

به فرخ براهیم آزاده خوی

که او نیز در راه دین رنج برد

زمین را ز آل امیه سترد

زما کردگار جهان را سپاس

چنان کایدر از مرد یزدان شناس

جهان آفرین اوست، ما بنده گان

به یکتایی او را پرستنده گان

ازو جست باید همی زینهار

وزو بود بیاد همی ترس کار

بباید همی در سخن گستری

نخستین به نامش ستایش گری

از آن پس درود آوری بی کران

به روش روان، پاک پیغمبران

به ویژه شهنشاه یثرب زمین

جهان را امان و خدا را امین

خداوند این احد تاجدار

همایون فرستاده ی کردگار

خدا نیست لیکن جهان آفرین

بود از خداوند جهان آفرین

برآن شاه و بر آل پاکش درود

رسد هر دم از پاک یزدان درود

به ویژه علی آنکه جز او نبود

هال نبی زیر چرخ کبود

ز حق باد بر پیروانش سلام

همی تا نماید قیامت قیام