بخش ۷ - برگشتن امام به خیمه گاه و سپردن اسرار امامت را به پسر بیمار خود
بیامد بر پور بیمار خویش
ببوسید رویش ز اندازه بیش
بگفت ای روان تن پاک من
دل آزرده فرزند غمناک من
بمان یادگار از نیاکان خویش
شهنشاه، بر جای پاکان خویش
در این دشت نبود تو را سر نوشت
شهادت که بینی بسی خوب وزشت
تو باید سرم رابه روی سنان
ببینی به دست بد اختر سنان
تو باید چهل روز در راه شام
روی همره آل خیرالانام
تو باید سرم را ببینی به طشت
به پیش آیدت سخت تر سرگذشت
بگفت این و اشک از دو دیده سترد
بدو ارث و علم امامت سپرد
به تخت ولایت نمودش خدیو
که بندد سلیمان صفت دست دیو
سپس کرد بدرود اهل حرم
ببخشید آرامش از درد و غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.