بخش ۸۶ - آوردن عبدالله جعفر نامه ی امان از والی مدینه و نپذیرفتن آن حضرت
ازو نامه عبدالله نامدار
چو بگرفت بر باره گی شد سوار
به همراه یحیی بپیمود راه
همی تا رسیدند نزدیک شاه
چو بردند بر داور دین نماز
بدادنش آن نامه ی سر- فراز
شهنشه چو آن نامه را باز خواند
ابا آن دو پاسخ بدین گونه راند:
که من بار دیگر به سوی حجاز
نیایم ازین ره که پیش است باز
به فرمان دادار پروردگار
در این راه گردیده ام رهسپار
چو عبدالله ازشه بدین سان شنید
بزد دست و جامه به تن بردرید
به زاری هر آنچش از ین ره سرود
بر داور دین نبخشید سود
چو لختی زغم مویه و آه کرد
به ناچار از مویه کوتاه کرد
دو نوباوه را خواند با اشک و آه
سپرد آن دو پورگرامی به شاه
به ایشان سپس گفت آن پیر راد:
که ای نوجوانان فرخ نژاد
یکی ژرف درگفت من بنگرید
مبادا ز پیمان من بگذرید
شمایید در بند پیمان شاه
که تا جان نمایید قربان شاه
بگفت این و آن هردو فرزند را
دو فرخنده شاخ برومند را
گروگان عهد شهنشاه کرد
به فرمان شه رخ سوی راه کرد
چو او رفت مویان ز درگاه شاه
بپیمود شه نیز ره با سپاه
چو لختی خداوند دین ره برید
به سر منزل ثعلبیه رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.