گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

وزان پس نهاد ابن عباس گام

به درگاه فرزند خیر الانام

بسی لابه درترک رفتن نمود

ولیکن برشه نبخشید سود

چو او رفت زی قدوه ی اهل خیر

روان گشت عبدالله ابن زبیر

به نزدیک آن شه بسی لابه کرد

که شاها مشو از حرم ره نورد

شهش گفت گر مانم ای محترم

ز قتلم برند آبروی حرم

چو او رفت آمد شتابان زدر

به بدرودش عبدا لله بن عمر

مراو نیز بسیار گفت و شنید

به کام دل ازشاه پاسخ ندید

چو نومید شد گفت: کای شهریار

کنون کز حرم می شوی رهسپار

مرا از تن پاک جایی نمای

که بوسیدی آن را – رسول خدای

که تا من دادن بوسه ها برزنم

ز سوز جگر ناله ها سرکنم

زناف همایون شه پاک تن

به یکسو نمود آن زمان پیرهن

به جایی که بوسید خیرالبشر

بزد بوسه پور خلیفه عمر

شهش کرد بدرورد و فرمود بار

نهادند بر ناقه ی راهوار

برفتند مردان به درگاه شاه

روا رو به گردون شد از پیشگاه

سنان ها شد افراشته آبدار

هیونان شد آراسته راهوار

سپاه خدا درع پوش آمدند

چو دریا همه درخروش آمدند

به چرخ اززمین شد برآوای کوس

بلرزید نه گنبد آبنوس