گنجور

 
الهامی کرمانشاهی

بسی مویه ها کرد و پوزش نمود

چنان چون سزاوار آن شاه بود

چو ازکشور شب سوی مرز روز

بسیج سفر کرد گیتی فروز

به کاخ ولایت امام زمان

شد ازقبر فرخ برادر چمان

غلامان و یاران خود را سرود

که زی بار بستن گرایید زود

بسی اشتر راهور آورید

بسی هودج زرنگار آورید

که ناگه زدرگاه شه مویه خاست

نوانگشت از آن کوی برچرخ راست