ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

از بس که دلم با سر زلف تو نشست

چون زلف تواش فتاد صد گونه شکست

رخسار توام کرد چنین شوریده

آری ز گلست شورش بلبل مست