هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح
باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح
چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح
با غیر تو آخر آیدش وصل مباح
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح
باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح
چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح
با غیر تو آخر آیدش وصل مباح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حمدا لک رب نجنی منک فلاح
شکرا لک فی کل مساء و صباح
من عندک فتح کل باب ربی
افتح لی ابواب فتوح و فتاح
القلب الی لقایکم یَرتاحُ
یفدی لکم القلوبُ و الارواحُ
حالی لیلاً و انتم مصباح
من یصلحنا فما لنا اصلاحُ
یا راهبا انظر الی مصباح
متشعشعا و استغن عن اصباح
انظر الی راح تناهی لطفه
و سبی النهی یا لطفها من راح
فالراح نسخ للعقول بنوره
[...]
یک کاسه هریسه پر ز روغن به صباح
یک تکه، گرسنه را به از صد تفاح
عیبی نکنی به گفتن اطعمه ام
کین گفت شنود من مزاحی است مباح
جدگیر مراین لطیفه بی هزل و مزاح
قصابی نوع بشر ار نیست مباح
سگ زن تراز این خرگله بسیار شنید
چون بر دگری نرفت تکلیف نکاح
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.