گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست

دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست

گفتا که چگونه باشد احوال کسی

کو را بمراد دیگری باید زیست

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
مسعود سعد سلمان

این طالع من یارب و این اختر چیست

کاین دل ز بلای دهر همواره غمیست

من زو نرهم یقینم و غمگین کیست

آن کس که بر این طالع من خواهد زیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
خیام

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست

بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست

تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
سنایی

چندان چشمم که در غم هجر گریست

هرگز گفتی گریستنت از پی چیست

من خود ز ستم هیچ نمی‌دانم گفت

کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست

وطواط

دشمن چو بدانست که : احوالم چیست

بر تلخی زندگانی من بگریست

بدحال تر از من اندرین عالم کیست ؟

در آرزوی مرگ همی باید زیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه