مرا گفتند جمعی مهربانان
چو دیدندم ز غم در اضطرابی
که خوش میباش کز دوران گیتی
عمارت باز یابد هر خرابی
کشیدم از جگر آهی و گفتم
بدان صاحبدلان نیکو جوابی
چه سود آنگه که ماهی مرده باشد
که باز آید به جوی رفته آبی