سپهرا من از گردشت فارغم
مرا کی توانی که غمگین کنی
نه نایم که بر بسته باشم کمر
بدان تا مرا کام شیرین کنی
نه نرگس که سر پیشت آرم فرود
گرم افسر و تاج زرین کنی
گرفتم که ایوان قصر مرا
ز خشت زر و نقره پر چین کنی
نمیارزدم این تنعم بدان
که در آخرم خشت بالین کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره زندگی و لذتها و دردهای آن میپردازد. شاعر اعلام میکند که از دنیا و تجملات آن فارغ شده و هیچ چیز نمیتواند او را غمگین کند. او دست کم در اینجا از زیباییهای ظاهری و تجملات قصر و تاج و تخت عبور کرده و بیان میکند که این نعمتها ارزشی برایش ندارند، زیرا در نهایت همه چیز به خاک و مرگ ختم میشود. این پیام نشاندهنده دیدگاه عمیق و فلسفی شاعر نسبت به زندگی و اهمیت واقعیات انسانی است.
هوش مصنوعی: ای نگار من، با زیباییات و نازکت، دل مرا شاد کردی و هیچگاه نمیتوانی مرا غمگین کنی.
هوش مصنوعی: من آنقدر خسته نیستم که بخواهم خودم را به زحمت بیندازم تا تو بتوانی مرا خوشحال کنی.
هوش مصنوعی: من نه مانند نرگس هستم که در مقابل تو سر خم کنم، بلکه با قدرت و شکوه، تاج و افسر را بر سر تو مینهم.
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که ایوان کاخ من را با دیوارهایی از طلا و نقره تزیین خواهی کرد.
هوش مصنوعی: من ارزش این لذت و خوشی را ندارم، زیرا در نهایت سرنوشت من این است که بر روی خشت قبر بخوابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپاه دو کشور پر از کین کنی
زمان و زمین پر ز نفرین کنی
شوی کار دیو بدآیین کنی
پس آنگاه بر دیو نفرین کنی
کنون گر تو ساز نو آیین کنی
بترسم که سر در سرگین کنی
سپهرا من از شادیت غارغم
مرا چون توانی که غمگین کنی
ندارم ز تو هیچ امید و بیم
اگر مهر وزری و گر کین کنی
نه میخم که بندم به پیشت کمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.