بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو
ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی
یقین شناس که تو نیستی بشغل اولی
ز هر که هست بگیتی ز انسی و جانی
کسی بنزد تو گر حاجتی کند عرضه
بر آر حاجت او را چنانکه بتوانی
مکن بشغل تعلل که وقت معزولی
کس از تو یاد نیارد بهیچ تاوانی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو
ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی
یقین شناس که تو نیستی بشغل اولی
ز هر که هست بگیتی ز انسی و جانی
کسی بنزد تو گر حاجتی کند عرضه
بر آر حاجت او را چنانکه بتوانی
مکن بشغل تعلل که وقت معزولی
کس از تو یاد نیارد بهیچ تاوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نصیحتی به وزیری است که از شنیدن توصیهای از یک بندۀ خیرخواه برخوردار میشود. شاعر به وزیری میگوید که او باید به نیازهای مردم اهمیت بدهد و هرگاه کسی نزد او حاجتی آورد، باید آن را برآورده کند. علاوه بر این، به وزیرا توصیه میشود که در کارهای خود تعلل نکند، زیرا هیچ کس به او در آینده نخواهد اندیشید و او تنها خواهد ماند. به طور کلی، پیام اصلی شعر دعوت به مساعدت و توجه به نیازهای دیگران است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار و وزیر، نصیحتی بشنو از کسی که به تو محبت و خیرخواهی دارد.
هوش مصنوعی: به یقین میتوان گفت که تو از آنچه هستی، در مقام نخست و بالاتر از هر کس در جهان، فراتر هستی؛ چه در نظر انسانها و چه در نظر جانها.
هوش مصنوعی: اگر کسی نزد تو آمد و خواستهای داشت، سعی کن که هرطور شده به او کمک کنی و نیازش را برآورده سازی.
هوش مصنوعی: برای به تعویق انداختن کارها وقت نداشته باش، زیرا زمانی که تنها و دور افتادهای، هیچکس به یادت نخواهد بود و هیچ بهای آن مهم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.