ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٢

بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو

ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی

یقین شناس که تو نیستی بشغل اولی

ز هر که هست بگیتی ز انسی و جانی

کسی بنزد تو گر حاجتی کند عرضه

بر آر حاجت او را چنانکه بتوانی

مکن بشغل تعلل که وقت معزولی

کس از تو یاد نیارد بهیچ تاوانی