هست کار سعادت دنیا
راست همچون مناره برفین
آفتاب تموز حادثه ها
برگشاده برو- ز تاب کمین
در تزلزل بنای ارکانش
دل برو کی نهند اهل یقین
ناگهانی ز هم فرو ریزد
که امید ثبات دارد ازین
هر کرا آز پیشوائی کرد
باز نشناخت مهر چرخ از کین
هر زمانش زبان حرص کند
آیتی دیگر از هوا تلقین
ما و یاری و کنج عافیتی
که همینست و بس بهشت برین
اینسخن باور از نمیداری
خیز و رنجه شو و بیا و ببین
زانگروهی که سخره شهرند
تا بدانی که نیست ابن یمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهمه شهر بود ازو آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین
باغبان! زیر سرو بن منشین
نه کجا سرو نیست نیست زمین
نه همه سایه زیر سرو بود
زیر شاخ سمن شو و بنشین
باغ تو پر درخت سایه ورست
[...]
مجلس است این مگر بهشت برین
که بنای بهشت است بر این
پیکر بومش از بدایع روم
نقش دیوارش از صنایع چین
این ز دلها همی زداید زنگ
[...]
قدحی نوش کرد شاه زمین
شاه محمود سیف دولت و دین
تا که نفس چو آب او شد پاک
شد متین شخص او چو کوه متین
نز پی علتی و رنجی خورد
[...]
ای جمال ترا کمال قرین
طوق طوع تو بر شهور و سنین
از یمین تو ملک برده یسار
به یسار تو دهر خورده یمین
هر کجا حزم تو فرود آید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.