الا ایصبا خدمتم عرضه دار
بدرگاه دستور با زیب و زین
سرسرکشان کز بلندی قدر
همی بسپرد تارک فرقدین
اگر بگذرد برق تیغش بکوه
بلرزد چو سیماب در کان لجین
ز بیم سخای در افشان کفش
شود زرد رخ همچو بیجاده عین
بگویش که سوی خراسان خرام
که در دین ز حب وطن نیست شین
همان تا نهد خصم بر سر کلاه
ز ایران برانش بخف حنین
اگر خصم گوید که من چون تو ام
خرد صدق را باز داند ز بین
بصورت بود عین چون غین لیک
بود نهصد و سی کم از غین عین
حسن نیست با عدل تو چون منی
بتیغ ستم خسته همچون حسین
بیا کام ابن یمین را برآر
که در ذمت همتت هست دین
تو در نیکنامی بمان جاودان
که آمد بد اندیش را حین حین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی خسرو نامور پیش ازین
شدستند زی ساری و ساریان
شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین
جزیره یکی بد بیونان زمین
کروتیس بدنام [و] شهری گزین
هزاران درود از جهان آفرین
سوی روضهٔ سید المرسلین
اگر نیستی بندشان داد و دین
ربودی همی این از آن آن ازین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.