گنجور

 
ابن یمین

یفلک با من اگر بد کنی ار نیک رواست

نه مرا از تو هراس و نه بتو امیدست

ور دلم محنت دور تو کشد باکی نیست

رسم محنت کشی اهل هنر جاویدست

تیر گردون همه انواع فضایل دارد

لیک در ملک طرب کامروا ناهیدست

هر کمالی که مرا هست تو نقصان بینی

چه کنم عود ز جهل تو چو شاخ بیدست

ور سفالی بود اندر نظرت جام جمی

گنه از خفت عقل است نه از جمشیدست

چشم خفاش اگر پرتو خورشید ندید

جرم بر دیده خفاش نه بر خورشیدست