بحمدالله مرا هستند فرزندان روحانی
که حوراشان بپروردست در آغوش و رضوان هم
سراسر بر جهانگیری چو شاه اختران قادر
عراق آورده زیر حکم اقلیم خراسان هم
دمی با هر که بنشینند بگشایند بر طبعش
ز صورتهای پر معنی در صد باغ و بستان هم
به هر مجلس که بگشاید یکی زیشان در حکمت
دمادم اهل مجلس را کند خندان و گریان هم
ز لطف هر یکی گشته است غرق اندر خوی خخلت
نم سرچشمه زمزم چه زمزم آب حیوان هم
سه چارم نیز میباشند فرزندان جسمانی
ولی من فارغم زیشان و از من نیز ایشان هم
ز فرزندان جسمانی ندارم چشم جمعیت
کزیشان روز و شب هستم دلافکار و پریشان هم
بقای جان فرزندان روحانی من بادا
که من زیشان شدم شهره به ایران و به توران هم
کر ای آن کنند الحق که چون ابن یمین سازم
یکایک را وطن در دل نه در دل بلکه در جان هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.