گنجور

 
ابن یمین

ز من بشنو ای خواجه پیرانه پندی

گرت در نصیحت مزاجیست قابل

اگر جاه جوئی بجمع اعاظم

و گر جای خواهی بجرگ افاضل

مکن بخل را پیشه در هیچ حالی

که آن هست نقصان بچندین دلایل

اگر یوسفی از جمال و لطافت

وگر بوعلی در کمال و فضایل

گرت هست رائی بهرحال صائب

ورت هست عقلی ز هر حال کامل

قدم گر نداری همه هست ضایع

کرم گر نداری همه هست باطل

 
 
 
اثیر اخسیکتی

چو دولت قدم کرده از سررسیدم

بعالی جناب تو مخدوم مفضل

مرا ازوحل پای در گل که درمان

نهاد از سر منع دستیم بر دل

بدینسان تو مداح نو را پسندی

[...]

جامی

چو پیوند با دوست می خواهی ای دل

ز چیزی که جز اوست پیوند بگسل

مکن شهپر عرش پرواز خود را

درین وحشت آباد آلوده گل

تو را ذروه اوج عزت نشیمن

[...]

فضولی

بر آنم که از دلبران بر کنم دل

نه سهل است کار چنین رب سهل

تو توفیق ترک هوا بخش یارب

که این شیوه آسان نماییست مشکل

دلا تا بکی سازد از ساده لوحی

[...]

شیخ بهایی

زآمیزش جسم و آلایش جان

چنان گشتی از جوهر خویش غافل

که جان رابه صد فکرت از تن بدانی

زهی فکر باطل زهی جهل کامل

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شیخ بهایی
طبیب اصفهانی

ز دل با تو ای شوخ شیرین‌شمایل

چه گویم که کارت نیفتاده با دل

گرفتم که از حال دل با تو گویم

ترا ز آن چه پروا مر از آن چه حاصل

که آگاهی از حال کشتی نشینان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه