شرف دولت و دین مشرف دیوان هنر
آن منوچهر که خجلت ده مینوست بچهر
گفت جزوی دو سه از گفته تو یافته ام
آورم نزد تو روزی ز سر شفقت و مهر
روز ها رفت و نیاورد مگر مهر برید
اوهم از بنده خود ابن یمین همچو سپهر
نه همانا که تقاضاش بود حاجت از آنک
من اگر خواهم و گر نه رسدم نور بمهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره شرف و مقام دولت و دین صحبت میکند و اشاره به هنری دارد که در بدست آوردن این مقامات سهم دارد. در آن، شخصی به نام منوچهر احساس خجالت از جایگاه خود را بیان میکند و به این نکته اشاره دارد که به جز چند نکته، چیز زیادی از صحبتهای دیگری نیاموخته است. زمان میگذرد، اما تنها عشق و محبت باقی میماند. همچنین یادآوری میشود که خواستهها ممکن است برآورده نشوند، اما در هر صورت نور محبت همیشه برخواهد بود.
هوش مصنوعی: منوچهر در مرتبت هنر و دین مقام بلند و شریفی دارد، به گونهای که زیبایی و عظمت او به حدی است که حتی اعیان و بزرگانی که در دیوان او هستند، خجالت میکشند.
هوش مصنوعی: من از گفتههای تو چند نکته و جزئیات را برداشتهام و روزی با محبت و مهری که به تو دارم، آنها را پیش تو میآورم.
هوش مصنوعی: روزها سپری شدند و چیزی به همراه نیاوردند جز اینکه محبت آن شخص از بندهاش، ابن یمین، کم شد، مانند دور شدن خورشید از افق.
هوش مصنوعی: قطعا این درخواست برآمده از نیاز اوست؛ زیرا اگر من بخواهم یا نخواهم، نور عشق او به من خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تهی جام باقیات ز مدار مه و مهر
دور مینای سپهر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.